خلاصه:
عزیزترین فرد زندگی آناهیتا چند میلیارد بدهی بالا آورده و او در صدد پرداخت بدهیهاست؛ تا جایی که مجبور به تن فروشی میشود. اولین مشتریش سامان معتمد صاحب بزرگترین شرکت لوازم آرایشی خاورمیانه است؛ پسری عیاش و خوش گذران. سامان بخاطر مشکل شخصی خودش آنا را مجبور میکند که نقش عشقش را بازی کند و باهم همخونه شوند.