رمان آهو نیما پارت 150

3.9
(107)

 

تنها توانستم یک سؤال بپرسم.

– امید کجاست؟!

حامد با غیظ خندید.

– چه عجله ایه؟! حالا به آقا امیدتون هم می رسیم آهو جان!

نگاهم در اطراف چرخید و در نهایت با بیچارگی روی صورت حامد متوقف شد.

– خودت خیلی خوب می دونی که من بخاطر کی حاضر شدم بیام اینجا!

حامد با تمسخر پرسید: بخاطر کی اومدی؟!

دندان هایم روی هم فشرده شد.

– پرسیدم امید کجاست؟!

حامد قدمی به سمتم برداشت.

– گفتم که… بهش می…

با صدای بلند حرفش را قطع کردم.

– من فقط بخاطر امید اومدم اینجا! پس حرف اول و آخر ما درباره ی امیده!

مشخص بود که حامد از صراحت کلام و صدای بلندم جا خورده است!

دستی به چانه اش کشید.

– درسته… اما خب من که به همین سادگی ها امید آقا رو بهت نشون نمیدم!

چشمانم ریز شد.

– منظورت چیه؟!

– این شد سؤال درست و حسابی!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 107

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان کافه آگات

خلاصه: زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره.
رمان کامل

دانلود رمان قلب سوخته

      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده،…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x