فیلم میاد، زخم شمشیر که نخورده.. من این مارمولک و میشناسم. کم از دستش اعصابم خورد بود الان داره بدترم میکنه.
_چیه.. ارث بابات و ازم طلب داری اینجور برام قیافه گرفتی!؟
نفسی گرفته و دست به کمر، قلنج گردنم و میشکونم.. به حالت تهدید با آرامش مصنوعی آروم میگم..
_چوب خطتت داره پر میشه عزیزم با زبون خوش خودت بیا جلو..
_جان!!!؟ امر دیگه؟
آخ که این بشر فقط خوراک خودم بود و بس.. اون قیافه تخسش اصلا با لباس مجلسی تنش همخونی نداشت.
_سامانتا امشب بدجور رفتی رو اعصابم.. تا حالا خیلی بهت آوانس دادم پس برای سلامتی خودت هم که شده امشب و برای خودت سنگینترش نکن.
چشم های براقش و ریز کرده لب هاش و روهم فشار میده و بلاخره با آرامش ساختگی میپرسه..
_منظورت از امشب و آوانسایی که دادی چیه؟
_خوبه که حافظه ات به چیزایی که برات صرف نداره یاری نمیکنه.
_آره خب من کلا مشکل دارم، شما بگو ببینم چی شده خاطر عالیجناب مکدر شده!؟
دستی دور لبم میکشم انتظار این حق به جانبی رو نداشتم شایدم داشتم این دختر کی با معادلات من جور بود که حالا باشه.
_عاشق دلخستت چه زود فراموش شد.! پایین که خوب دل و قلوه رد و بدل میکردین.؟
_آهااااااا… اون که بله مگه میشه کسی روکه نصف بیشتر عمرت و باهاش سر کردی رو از خاطر ببری؟!
دست ها رو پشت میبرم تا مشت های گره کردم جلو دیدش نباشن.. اگه من اون زبون درازتو از حلقت بیرون نکشم که هامرز نیستم.
_اونوقت این سگ پاسوخته نصفه شبی جلوی خونه ی من دنبال چی بود؟ کلا فک و فامیلت عادت دارن دست گداییشون و بیارن در خونه من؟
صورتش تیره میشه.. میخواست اون روی سگ منو بالا نیاره.
_تا اونجایی که مغز فراموش کارم یاری میکنه جز تهدید و اتهام بهت از طرفشون چیزی ندیدم.. خبری از التماس و تسلیم هم نبود.
هر چند نظر هر کس برا خودش محترمه.. میتونی چیزی که دنبالشن و در خونت بست نشستن و دو دستی تقدیمشون کنی هم تو از شرش راحت میشی هم اونا به چیزی که طالبشن میرسن.
وای از دست این دو موش وگربه باز شروع شد 😅😅یعنی اگه روزی ببینم این دوتا درحال حرف عاشقانه باشن محال اصلا امکان نداره برآورده بش همش درحال ریدن بهم هستن 😩🤦♀️