رمان از کفر من تا دین تو پارت292

4.2
(95)

 

♣️

فقط مریم میتونه وسط مرثیه ای که میخونه آدم و تو آمپاس خنده و گریه گیر بندازه.. کلافه پوفی میکنم..

_خدا شاهده مریم یه دختر روستایی که تا حالا تو عمرش نه اسم پد به گوشش خورده نه پریودی از تو بهتر میتونه روزای ماهانه اش و حساب نگه داره..

واقعا شک میکنم چند سال تو اون دانشگاه آناتومی بدن خونده باشی و حالا اینجا به این وضع…

 

نگاه درمونده اش نمیزاره بیشتر سرزنشش کنم. نگاهم به اطراف میچرخه و میتونم سنگینی چندین نگاه و روی خودم احساس کنم.

از همه بدتر انگار رقص داره به آخراش نزدیک میشه و نمیدونم بعدش برنامه دی جی چیه.

 

چاره چیه.. میرم طرف دو مرد جووونی که گوشه ی سن پشت بند و بساط زیادی نشسته بودن..

به یکی که به نظر بیشتر همه کاره میاد اشاره میکنم و خنده رو جلو میاد.

_میشه لطفا بعد این برنامه یه آهنگی چیزی بزارین مهمونا رو دعوت به رقص کنین؟ سرشون گرم بشه؟

 

خب حق داره با حجابی که داشتم بایدم با ابروهای بالا رفته اینجوری نگاهم کنه.

_عروس میخواد بره سرویس.

_آها… حله خانومی.. برنامه رو یکم عقب جلو میکنم.

اینبار نگاه منه که روش چرخ میخوره.. والا ابروهای تو که از منم نازک‌تر ناخوناتم که بلندتر و تمیزتر، صورتش جوری شیش تیغه و سفیده انگار تا حالا مو به خودش ندیده والا که بهش حسودیم شد حالا خانومی کیه!؟

 

برمیگردم طرف عروس بیقرار و.. سر راه دستم و باز میکنم با اینکه ناخون های نسبتا کشیده و مرتبی دارم اما لب و لوچم کج میشه..

اصلا با مال اون قابل قیاس نبودن. آخه تو رو سننه سامانتا فضول مردمی .. شایدم من زیادی با مردی که خیلی مرده مراوده دارم!

 

لبخندی داماد خر کن به روی دکتر بهرامی میزنم و دست میندازم زیر بغل عروس و هیکل وارفته اش رو میکشمش بالا…

_دو دیقه رفیقم و قرض میگیرم بعد تا ابد و دهر مال شما.

_ناراحت نشیا عزیز دلم.. بزار این آخریا دلش خوش باشه منو داره.. تا برگردم چشمات و روی دختر خاله هات و نوه دایی هات درویش میکنی..

راستی نگات دورو بر اون دختره شیربرنجه تو بخش سی تی هم نره.. کلا میخوام نشون بدی داماد نجیب و سر به زیر یعنی چی… الانه میام.. بوس بای.

 

لبها و چشم های دکتر همزمان خندون میشن و به خدا که طرف عاشق همین خل بازیاش شده.. تا یک قدمی دور میشیم ناله اش درمیاد ..

_تروخدا پشتم و نگاه گند نزده باشم به همه چی..

_نه دیووونه نزدی والا انقدر که تو استرس به خودت وارد میکنی بدتر باعث خونریزی میشی.

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 95

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان دژکوب

خلاصه: بهراد ، مرد زخم دیده ایست که فقط به حرمت یک قسم آتش انتقام را روز به روز در سینه بیشتر و فروزان…
رمان کامل

دانلود رمان سونامی

خلاصه : رضا رستگار کارخانه داری به نام، با اتهام تولید داروهای تقلبی به شکل عجیبی از بازی حذف می شود. پس از مرگش…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x