رمان دروغ محض پارت 27

4.3
(14)

چشامو ریز کردم و مات زده ، به چشاش زل زدم..

* * * *

سرمو به شونش تکیه دادم و آروم چشامو بستم؛امروز حرفایی رو شنیده بودم گه باورش برام سخت و گنگ بود..
آب دهنمو قورت دادم و لب زدم :

+ سینا…

بوسه ای رو موهام نشوند و آروم لب وا کرد :

_ جانم؟..

نفسی گرفتم و به سختی حرفمو بش زدم :

+ من..
من میخوام خونوادمو ببینم؛مامان بابامو !.

هرچقدر منتظر موندم ، جوابی نداد..
اخم ریزی کردم و چشامو وا کردم ، به نیمرخش زل زدم و حرفمو تیکه تیکه؛تکرار کردم …
منتظر بهش زل زدم که کلافه هوفی کشید و گفت :

_ نمیتونی؛ینی..
ینی نمیشه!..

اخمم روی صورتم غلیظ و غلیظ تر شد :

+ چرا اونوخت؟..

خیره شد بم ، لبخند تلخی نثارم کرد و بی روح گفت :

_ آخه..
آخه مامانت…

ابرویی بالا انداختم و بی صبرانه ؛ کنجکاو و سوالی لب زدم :

+خب؟..
مامانم چی سینا؟!..

پوکر بم خیره شد و تیر خلاصو زد :

_ مامانت مُرده…

* * * *

بیحال و با شونه هایی خمیده داخل خونم شدم..
فاک به این زندگی تخمی!.
آهی کشیدم و بعد از رفتن به سرویس و پوشیدن لباس خواب…
ناله کنان ولو شدم رو تخت و ساعد دستمو گذاشتم رو چشام..
همینطور درگیر فکر بودم که یهو یه چیزی یادم اومد ، ع ظهر که با سینا رفتم بیرون؛موبایلمو‌ سایلنت زده بودم..
وایی گفتم و از چام پریدم ، مطمعنن امیرعلی خیلی نگرانم شده؛دستمو دراز کردمو کیفمو ع رو میزعسلی کنار تخت ور داشتم …
گوشیمو ع توش در آوردم و ع حالت سایلنت خارجش کردم..
اوه ، بیش از ۱۰۰ تماس بی پاسخ داشتم..
که بیشترشم از امیرعلی خان بود ، نوچ نوچ کنان شمارشو گرفتم که با اولین بوق ور داشت..
نفسی کشیدم و آروم لب زدم :

+ سلا..

نزاشت حرفمو کامل کنم و با داد و فریاد پرید بین حرفم :

_ سلام و زهرمار..
معلوم هس خانوم ع ظهر کدوم گورستونی تشریف دارن؟..
اصن میدونی چقدر نگرانت شدم ، میدونی داشتم دستی دستی سکته میزدم!.

لبخند ریزی زدم و گفتم :

+ امیرعلی؛امیرعلی!..
خیله خب بابا ، یه کاری واسم پیش اومده بود..

تهدید کنان ، گفت :

_ آلما ، آلما!..
فقد دستم بت برسه ، سرویست میکنم..
مطمعن باش!!

و بعدم زرتی گوشیو قطع کرد..
خنده ی کوتاهی کردم؛کاش میومد پیشم ، دلم میخواس توو بغلش بخوابم…
دلم میخواس برا اولین کسی که ماجرای ظهرو تعریف میکنم ، اون باشه!..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 14

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x