زل زد تو چشمهام و پرسید:
– میتونم قبل رفتن بغلت کنم!؟
بازم موندم که چی جواب بدم.گویا امشب کلا شب سوالهای سخت بود!
شب سوالهایی که من هی می مونم در جوابشون چیبگم و چیکار کنم.
اون از پیشنهاد دوستیش و این هم از این خواسته اش.
آهسته پرسیدم:
-بغل !؟
چشمهاش رو بازو بسته کرد و جواب داد:
-آره…میشه؟
انگار تحت فشار بودم.
دپرس شده بین دو صخره!
به چشمهاش خیره شدم.
منتظر بود.
منتظر جواب این سوالش…
فکر کنم در آغوش گرفتنش خیلی هم کار وحشتناکی نباشه.
یه درخواست ساده بود!
نفس توی سینه ام رو آزاد کردم با زدن یه لبخند پاسخش رو دادم و گفتم:
-آره…
شاد شد.دستهاش رو از هم باز کرد و گفت:
-پس بیا…بیا که خیلی دلم میخواد اینجوری ازت خداحافظی کنم…
رفتم سمتش و آهسته درآغوشش گرفتم….
*یاسین*
دستمو رو در باز شده ی ماشین گذاشتم و از همون فاصله بهش خیره شدم.
تماشای سوفیا تو بغل یه مرد دیگه ، تمام وجودم رو غرق یاس و نومیدی کرد.
چطور تونست اینقدر زود منو فراموش بکنه و دل به کس دیگه ای ببنده!؟
تمام شوق و اشتیاقم به کل کور شد.
با چه میل و ذوقی تا اینجا اومدم.
چقدر برنامه داشتم.
چقدر حرف داشتم…
اما حالا اون به جای من مرد دیگه ای رو بغل کرده بود.
سوفیا منو قراموش کرد
به همین سادگی!
و چنان دلبسته ی این آدم جدید شده بود که حتی صدای من رو هم نشنید و متوجه ام هم نشد وقتی که از اون فاصله اسمش رو صدا زدم.
چشم از رو به رو برداشتم و نگاهی به رزهای توی دستم انداختم.
انگشتهام رو شل گرفتم تا بیفتم روی زمین و وقتی افتادن سوار ماشین شدم.
پشت فرمون نشستم و دور زدم و از اونجا رفتم.
این دختره نمیتونه دو دقیقه خودش نگه داره حتما باید دست یه نر بهش بخوره
بابا این دست هرچی پسره از پشت بسته از تنوع طلبی
خاک عالم تو سرت با این رمان دو خط مینویسی تر میزنی داخلش خسته نباشی واقعااااااااااا که کاملا تر زدی توش
راستی اصلا یاسین ازکجا میدونست سوفیا کجاست که دقیقا ازتهران اومد شیراز قشنگ همونجا که سوفیا بود رفته
ووییی نننـ بهم برسونشون یاسین و سوفیا رو لطفاااا
دقیقأ همونجورکه پیش بینی کرده بودم دقیقا همون لحظه که این دوتا تنهان یاسین باید پیداش بشه
و سوفیاهم که دیگه فقط فکرعاشقی بارفتگر محلشون و نداره وگرنه…
وای خیلی خوب بود… اگه موقعیت باشه به رفتگر محله هم پا میده
وای از دست این سوفی تبخال نزنم خیلیه آخ آدمم انقدر شل 😒
واقعاً بدترین پارت این بود
بهراد:میشه بغلت کنم(سوفی)؟ سوفیا:آره
یاسین:میشه بغلت کنم(سوفی)؟ سوفیا:آره
امیر حسین:میشه بغلت کنم(سوفی)؟ سوفیا:آره تا چهار نشه آچار نشه
آآفففففرین دقیقا 😂😂😂
دقیقا 😂👌
مودددددددددد
خانم نوروزی یکاریش بکن میترسم این امیرحسین هم مث بهراد و یاسین بهش خیانت بشه با این وضع
من نویسنده این رمان نیستم عزیزم 🤧🤷♀️
دوست عزیز
گفته بودم فکرمیکنم 🤔
نویسنده این رمان همون نویسنده دختره حاج آقا باشه 😐
بعله عزیزم رمان های
+ دختر حاج آقا
+ پسرخاله
+ مادمازل
همه ی این رمانا مال یه نویسنده ی نامشخص هست 🙂
بابا الا الان این چه رمانی به ولله علی چرا یاسین ها
هال این انتر امیر حسین باس این موقه درخواست بده
سوفی بزار یا ما بگذره این چوزی آخه دختر اینقدر دیگه شل
به قل دوستمون الان به رفتگر محله هم پا مید احمق
وای پسرم یاسین چه وضعی داره
سوفی اصلا لیاقت یاسین نداره
جرا یاسین باید اینقدر ضربه بخوره
داستانت به گه کشیده شددددد .
واقعا عقل و منطق ندارییییییی …
چرا ادمین جواب نمیده ؟؟😭😭😭😭
بچه ها یه نظری …
من رمان دزدی نمی کنم .
اما ببینید واقعا دلم شکست با این وضع رمان و می خوام خودم توی سایت ثبت نام کنم و بقیه ی رمان رو بنویسم .
خیلی خوشحال میشم اگر بیایید اونجا
و ادمین هم بدونه اگر این وضع رمانش رو درست کنه شاید من صرف نظر کنم .
موافقید بچه ها ؟
عزیزم شما بهتره بری خودت یه رمان بنویسی …
چون این رمان خودش چه خوب چه بد نویسنده داره و این خیییلی بده که یکی دیگه از پارت ۲۰۰ به بعد ادامه بده 🙂 در ضمن که مطمعنن قادر هم قبول نخواهد کرد 🤷♀️ چون برای رمان شاهزاده و دختر گدا یکی همین پیشنهاد رو داد و ادمین قادر قبول نکرد 🤗… .
ببخشید قادر چه کسی هست ؟
بنده چطور می تونم باهاشون صحبت کنم ؟
مالک سایت …
زیر یکی از همین رمانا پیام بدی میخونن 🙂
سپاس از شما 🙂🌹
ببخشید خانم نوروزی من چطور میتونم در رمان وان رمان بنویسم ؟ در کدوم قسمت ؟ عضو شدم ، اما نمیدونم از کجا رمان رو به اشتراک بگذارم . پروفایلم هم آپلود نمیشه .
باید با قادر بحرفی که خب اونم فکر نکنم فعلا رمان بپذیره … درخواستای زیادی داشته ولی رد کرده 🤗🤷♀️ … .
آهان ، ممنونم .
پس توی یک سایت دیگه بار گزاری می کنم .
خواهش فداتشم 🤗🌷
موفق باشی عزیزم 😘🙏
😘😘🌹🌹
خاک ۷ قبرستون تو سر خودت و رمان نوشتنت و اون سوفیای شل و ول ک تا یهش میگن سلام وا میده🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️
واقعا برات متاسفم ک ی دختر رو داری اینجوری نشون میدی احمق.
سوفیا کم مونده ب گربه های محل شون اوکی بده🤦♀️🤦♀️🤦♀️🤦♀️
واقعا رمانت خیلی چرت شده اصن نمیدونم چی بگم تف تو این نحوه پارت گذاریت تو ک وقت نمیکنی پس غلط میکنی دست ب قلم میشی ملت علاف تو نیستن تا سه روز ی بار این ۴ خط خزعبلات رو تحویل شون بدی….
قشنگ معلوم بود تهش چی میشه
من ک ادامه نمیدم چون اسکل تو نیستم
یا حق👋
اهوم موافقم
نهههههههههه نهههههههههههههه🥲🥲🔪
میدونستم اینجور میشه به حق علی بمیری سوفی میمردی اونو بغل نمیکردی
به خدا اگه یاسین چیزیش بشه😢 خودم خفت میکنم
باید به ههمدیگه برسن 🥲❤️📿
عاقا چر پارت رو نمیزاری
درضمن تازه. گیا پارتات چرت شده اخه چرا این دوتا مال هم نمیشن سوفی خعلی شله
سلام آقای قادر
بنده می خوام که ادامه ی این رمان رو ، یا اگر هم نمیشه ، یک رمان دیگه رو در سایت بار گزاری کنم . میشه لطفا راهنمایی کنید ؟
متشکرم 🌹
متوجه منظورتون نشدم
بنده می خواهم یک رمان را در این سایت به اشتراک بگذارم .
لطف می کنید راهنمایی کنید ؟🙂
سلام، میگه میخواد رمان پسر خاله رو ادامه بده که
خانم نوروزی هم گفتن که شما قبول نمیکنید.
حرف بعدیش هم این بود که میخواد یک رمانی که خودش نوشته رو تو سایت بارگزاری کنه.
از شما اجازه خواست.
درسته ، من واقعا دلم به حال خواننده ها سوخت .😔
پارت جدید کی گذاشته میشه؟؟
عاقا یکی به من بگه سوفیا و یاسین بهم میرسن تو رو خدا این دوتا رو بهم برسون
سلام ادمین جون.
میشه رمان بد نام( طوفان و نسیم) رو بزارین.
سه فصل
منتا قسمت ۵۱ فصل دومخوندم ولی دیگه نتونستم رمان پیدا کنم
موضوع جالبی داره. و در مورد دو کارکتر به نامنسیم و طوفان
خیلب از این رمانپسر خاله بهتره
دوستانی که این رمان پسر خاله رو میخونید باید عرض کنم که
نویسنده هنگ کرده و از نظرات شما و پیش بینی شما دست به خط’میشه.
والا چه معنی داره هی این دختره با یه نظر شل بشه واسه پسر.
میشه گفت نویسنده دارن عقده گشایی زندگی خودشونو میکنن.
دختره گلم😐😕
من دلایل خاص خودم دارم که حالا میام یجورایی {مفصل) توضیح میدم••
امیدوارم بعدن یاسین بره یک نفره دیگه رو پیدا کنه
خیلی دلت خوشه هااا😂😂
این طوری بیشتر از پیش رمان به فنا میره که 🤣🤣🤣🤣
بچه ها یک خبر خوب دارم .
اسم این رمان پیر خاله هست .
بنا بر این هیچوقت یاسین از صحنه رمان حذف نمیشه .
یا صوفی و یاسین به هم می رسن . یا رمان به گند کشیده میشه و هر کدوم جدا و با نفرت از هم زندگی می کنند .
که البته چون در حالت دوم ۲۰۰ پارت رمان رو باید مچاله کرد انداخت توی سطل زباله ، پس اتفاق اول میافته .
من دیگه این رمان رو ادامه نمیدم تمام نه حرف میزنم نه حرص میخورم وقتی نویسنده آنقدر شعور نداره این رمان تا ما نخونیم خوشمون نیاد ارزشی نداره به حرف ما گوش نداد این کارو کرد منم دیگه ادامه نمیدم به خوندن چنین رمانی به جای رمان برو تاب بیشعوری رو بخون یکم فرهنگ یاد بگیر رمان تو رو تا ما نخونیم خوشمون نیاد اندازه به پشه ارزش نداره
خاااااااااک تو سرت من نخوندم نخوندم اومدم آخراشو بخونم ببینم چی میشه که گند زدی
تو غلط میکنی دست به قلم میشی وقتی عرضه نداری بیشرررررررررف
ادمین اگه میشه رمانهای زیر رو در سایتتون قرار بدین:
افسونگر
ابی به رنگ احساس من ( فصل۱، ۲ )
توسکا
گیسو کمند ( فصل۱، ۲ )
ساختمان دو واحده
ارمینا
تمومی این رمانا کامل شده هستش و قلم نویسنده هاشون خوب هستش
رمان شاهزاده رو لطفا در سایتتون قرار بدین.
نههه نوموخام
😐 چرا انقد دیر به دیر پارت میزارید:|
یلا پارت بزار مردم تبخال نزنم صلوات
ابی به رنگ احساس من درباره چیه؟
عالیییی آخ لعنتی منم میخوام🥺
کسی هست واسه سکس
پس خانم سپهر لذتش رو ببر عزیزم