رمان دلدادگان پارت ۳
کوروش :راستش مامان
کوروش نگران بود اون احساس کرد که باید به حرفه دلش گوش کنه و فعلا چیزی به کسی نگه
کوروش:راستش مامان من به بهاره قول خونه داده بودم ولی الان اون خونه ای که منو بهاره انتخاب کرده بودیم گرون تر شده و من نمیتونم اون خونه رو بخرم چون پولم نمیرسه
پریا :پسرم موضوع همین بود من فکر کردم که چه موضوع مهمیه این که نگرانی نداره من و پدرت یکم پول برات کنار گذاشته بودم
کوروش با خنده و شادی مادرشو بغل میکنه و کلی ازش به خاطر کمکش تشکر میکنه و
کوروش :مامان من برم این خبر خوش رو به بهاره هم بدم
پریا:اره عزیزم برو هاها
پریا هم میخنده و کوروش با خوشحالی میره سوار ماشین و میره سمت خونه بهاره و
کوروش:چطور بهتون بگم مامان که داستان اصلا این نیست من الان باید با بهاره صحبت کنم نمیدونم چرا هر وقت به بهاره نزدیک میشم و در کنار اونم یک حسی تو درون شعله ور میشه و میخواد منو از درون بکشه نکنه که نه نه اصلا هم اینطور نیست
کوروش توی این فکر بود که نکنه که داره عاشق بهاره میشه اما نمیخواست این احساس رو قبول کنه چون این ازدواج اونها همش الکی بود و خونواده ای از طرف بهاره در عروسی انها شرکت نکرده بود چون کوروش به خونوادش گفته بود که خونواده ی بهاره با فامیلشون رابطه ی خوبی ندارن اما راز داستان ما یا بهتره بگم دروغ داستان ما این نیست
بلاخره کوروش رسید به خونه ی بهاره نگران بود که بره پیش بهاره و احساسش رو به بهاره بگه یا نه تردید داشت
کوروش:اگه این احساسم رو به بهاره بگم اون چیکار میکنه یعنی اونم به من همین احساس رو داره اگه ضایع شم چی نمیدونم باید چیکار کنم
کوروش دو دل بود که بره یا نه اما اون رفت چون اون میخواست که شانسش رو امتحان کنه اون میخواست احساس قلبیش رو به بهاره بگه و اما وقتی جلو رفت که زنگ در خونه ی بهاره رو بزنه دوباره به شک افتاد ترسید
کوروش: نکنه وقتی خونواده ی بهاره منو ببینن بگن که این کیه درسته خوب حتما همه میگن چون که اونا منو نمیشناسن حالا چیکار کنم
همین طور که کوروش در حال فکر کردن بود که زنگ بزنه یا نه مامان بهاره یعنی کیانا از پشت پنجره داشت کوروش رو میدید و گفت
کیانا:ببخشید میتونم کمکتون کنم شما کاری دارین
کوروش با ترس و دلهره داشت به کیانا نگاه میکرد و کیانا هم به کوروش
کیانا:بفرمائید اقا چیکار دارید
بهاره :کیه مامان
کیانا: نمیدونم یک مردیکست
بهاره :من میرم ببینم کیه
بهاره تا در رو باز کرد با صورت کوروش روبرو شد و بهاره عصبانی بود که چرا کوروش اومده اینجا
کیانا:کیه دخترم
کوروش :به مامانت بگو که من کیم
بهاره : هیچکی مامان یه نامه برامون اومده
کیانا:خوب نامه رو بگیر بیا تو دیگه
بهاره: باشه الان مییام ، اینجا چیکار میکنی کوروش مگه بهت نگفتم که اینجا نباید بیا من ماجرای خودمو خودت رو
کوروش:میدونم به مامان و بابات نگفتی
بهاره:پس برای چی اومدی اینجا
کوروش احساس کرد که الان وقتشه که به بهاره بگه که دوسش داره ولی
کوروش :راستش بهاره
بهاره:ببین کوروش نقشه ای که کشیده بودی دیگه تمامه من این کارو انجام نمیدم و اما دیگه هم دنبال من نیا قراره که برای من خاستگار بیاد
این کلمه ی خواستگار مییاد چند بار تو گوش کوروش براش زمزمه شد اون قلبش از این حرف شکست و نابود شد کوروش در حالی بود که انگار میخواد قش کنه اون از درون نابود شده بود
بهاره: حالا دیگه از اینجا برو برای همیشه هم برو
کوروش در حالتی که نزدیک بود بزنه زیر گریه به بهاره گفت
کوروش: اما ما جلوی خونوادم با هم ازدواج کردیم حالا من بهشون چی بگم بگم که داره برای عروسشون خواستگار مییاد اره همینو بگم
بهاره :من چم دونم یک چیزی خودت بگو اصلا بهشون بگو که ما قراره از هم جدا بشیم یعنی قراره از هم طلاق بگیریم بهشون بگو که تو مردی که من میخواستم باشی نبودی بهشون بگو که من نمیتونم با تو زندگی کنم
کوروش : بعد از ازدواج به این نتیجه رسیدی
بهاره : تو خودت هم میدونی که اون ازدواج نبود اون فقط یک اشتباه بود اون یک ازدواج سوری بود فهمیدی حالا از اینجا برو تا کسی متوجه نشده
__پایان______پارت_____۳
دستهها
- آهو و نیما
- الاغ لند(رویای آرام)
- جلد دوم رمان نیستی
- چت روم
- در مسیر سرنوشت
- دلباخته
- رمان
- رمان ۵۲ هرتز
- رمان آبرویم را پس بده
- رمان آخرین سرو
- رمان آرزوهای گمشده
- رمان آسمان دیشب آسمان امشب
- رمان آنرمال
- رمان اردیبهشت
- رمان از کفر من تا دین تو
- رمان استاد خاص من
- رمان استاد خلافکار
- رمان استاد متجاوز من
- رمان افسونگر
- رمان اقیانوس خورشید
- رمان اکالیپتوس
- رمان الهه ماه
- رمان انلاین
- رمان اوج لذت
- رمان اورا
- رمان به تلخی حقیقت
- رمان به سادگی
- رمان به شیرینی مرگ
- رمان بوی عشق
- رمان بوی نارنگی
- رمان بیگانه
- رمان پاییزه خزون
- رمان پرستار دل
- رمان پرستش
- رمان پروانه ام
- رمان پسر بد
- رمان پسرای بازیگوش
- رمان پسرخاله
- رمان پل های شکسته
- رمان پناهم باش
- رمان پوکر
- رمان ت مثل طابو
- رمان تاریکی شهرت
- رمان تبار زرین
- رمان ترنم
- رمان تو رو در بازوان خویش خواهم دید
- رمان جادوی سیاه
- رمان جمعه سی ام اسفند
- رمان جُنحه
- رمان چشم مرواریدی
- رمان حوالی چشمانت
- رمان خان
- رمان خانم معلم.
- رمان خزانم باش
- رمان خورشید و ماه
- رمان دختر حاج آقا
- رمان دختری که من باشم
- رمان در چشم من طلوع کن
- رمان در مسیر بهار
- رمان دروغ شیرین
- رمان دروغ محض
- رمان دلبر استاد
- رمان دلدادگان
- رمان دومینو
- رمان دیازپام
- رمان دیوونه های با نمک
- رمان رخنه
- رمان رسم دل
- رمان رهایی یک لبخند
- رمان روشنایی مثل آیدین
- رمان روشنگر
- رمان رویاهای سرگردان
- رمان زنجیر و زر
- رمان زیتون
- رمان ژن برتر
- رمان سادیسمیک
- رمان سایه پرستو
- رمان سر مست
- رمان سرنوشت تلخ دریا
- رمان سروناز
- رمان سودا
- رمان شالوده عشق
- رمان شاهرگ
- رمان شاهزاده قلبم
- رمان شاهزاده و دختر گدا
- رمان شروع تلخ
- رمان شقایق
- رمان شوره زار
- رمان شوکا
- رمان شیطان یاغی
- رمان طالع ترنج
- رمان طلایه
- رمان عبور از غبار
- رمان عروس استاد
- رمان عروس نحس
- رمان عشق با اعمال شاقه
- رمان عشق خلافکار
- رمان عشق موازی
- رمان عشق و احساس من
- رمان عشق و احساس من (جلد دو)
- رمان عصیانگر
- رمان غبار الماس
- رمان غیاث
- رمان فرشته من
- رمان فستیوال
- رمان قانون عشق
- رمان قانون عشق فصل دوم
- رمان قصاص
- رمان قلب عاشق
- رمان کامل
- رمان کینه کش
- رمان گذشته سوخته
- رمان گل گازانیا
- رمان گلامور
- رمان لاوندر
- رمان لیلیان
- رمان ماتیک
- رمان مادمازل
- رمان مادیان وحشی
- رمان مال من باش
- رمان ماه تابانم
- رمان ماهرو
- رمان مربای پرتغال
- رمان مرد قد بلند
- رمان مردی می شناسم
- رمان مروا
- رمان مرواریدی در صدف
- رمان مسامحه
- رمان معشوقهی جاسوس
- رمان معشوقهی فراری استاد
- رمان مفت بر
- رمان ملت عشق
- رمان من پس از تو
- رمان من سیندرلا نیستم
- رمان ناجی
- رمان ناگفته ها
- رمان نامادری
- رمان نیستی ۱
- رمان نیلا
- رمان نیمه گمشده
- رمان نیهان
- رمان هلما و استاد ب تمام معنا
- رمان همسر دوم
- رمان همسفر من
- رمان همصدا
- رمان همکارم میشی
- رمان هیژا
- رمان هیلیر
- رمان وارث دل
- رمان ورطه دل
- رمان ویلان
- رمان یادم تو را فراموش
- رمان یاسمین
- رمان:انتقام تلخ وشیرین
- متفرقه
- مطالب دسته بندی نشده