نویسنده: نگاه عدل پرور
ژانر : ازدواج اجباری ، همخونه ای، عاشقانه
خلاصه :
داستان درباره ی دختری است به اسم طلایه با اصلیت اهوازی که ساکن اصفهان است.روزی طلایه که از قضا خانواده ای متدین و مذهبی دارد به تولد دوستش دعوت شده و باکلی خواهش و التماس رضایت مادرش را مبنی بر رفتنش به جشن جلب می کند اما بعداز شرکت در جشن متوجه جو ناسالم آنجا شده و تصمیم به ترک مهمانی میگیرد که وقتیموضوع را با دوستش درمیان میگذارد فریبا مانع از رفتن او شده و او را تا نیمه شب نگه می دارد.بالاخره با کلی خواهش فریبا رضایت میدهد طلایه را همراه یکی از پسرها به نام اشکان کهاو هم حال طبیعی نداشته راهی خانه کند. در راه بازگشت اشکان طلایه را به ویلایی در آننزدیکی می برد ، طلایه که انتظار چنین چیزی را نداشته از شدت ترس بیهوش میشود و وقتیبهوش میاد درد عجیبی در بدن خود حس می کند و خود را داخل ویلا میبیند.از چیزی که ممکن است برایش بوجود آمده باشد به شدت میترسد و از ویلا فرار کردهو به سختی خود را به خانه میرساند.بعد از آن شب او که گمان میکرده حجب و حیای خود را از دست داده از ترس آبرو همه ی خواستگارانش را که همگی شیفته ی زیبایی او می شدند با هزار بهانه رد کرده تا اینکه….
برای خوندن این رمان به ادرس زیر برید