رمان عشق خلافکار پارت 1

4.2
(25)

نویسنده:★النا★

از خواب بیدار شدم . اه لعنتی باز خواب موندم .

حالا خوبه کلاسا آنلاینه یه بهانه ای جور میکنی

حضوری بود باید قبر خودمو میکندم

سریع گوشی رو برداشتم و رفتم تو سایت کلاس مون .

دوست عزیز خلم الکس بهم پیام داد:

کجایی تو دختر بیا دیگه به فنا رفتی تو

گفتم باشه اومدم انقدر مخمو نخور

توی کلاس یه چی چرت و پرت برای اینکه معلم

حضورمو بزنه نوشتم و به درس گوش دادم

یه دفعه معلم صدام زد .

یه لعنت به بخت خودم فرستادم و مجبور شدم

صدامو باز کنم

به خاک رفتی آرتمیس الان ازت سوالایی میپرسه که

تاخیرتو تلافی کنه . تنها درسی که ازش متنفرم همین زبان اسپانیاییه

الکس بهم پیام داد: دخترحواست باشه خواستی من هستم کمکت میکنم

در جوابش یه دمت گرم نوشتمو معلم ازم شروع کرد سوال پرسیدن

به لطف الکس تونستم جواب بدم یا نه هیچی حالیم نبود .

پسر خوشتیپ کلاسمون که دخترای کلاس جونشون رو برای

حرف زدن با اون رو میدن بهم پیام داد:

_سلام . چطوری وروجک . خوب در رفتی ها

_سلام خوبم تو چطوری ؟ وای نگو آدرین پدرم در

اومد خوب شد الکس بود

_ ممنون منم خوبم .

_از کشته مرده هات چه خبر امروز کدوم برات خودکشی کرد

_وای وای نگو ، دیگه اصلا حال و حوصله ای برام نذاشتن

دم به دیقه تو پی وی می خوان مثلا مخ بزنن . الان که کارا مثلا داره

از عشق من میسوزه

ایموجی خنده گذاشتم و گفتم کمک خواستی هستم بخوای

سرشونو شیره بمالی دوست دختر یا نامزد داری

_ فک نکن نفهمیدم میخوای خودتو بهم از این راه بچسبونیا!!

_بابا من کی خواستم که خودمو بهت بچسبونم که .

تو که خودت میدونی من یکی دیگه رو دوست دارم

_ از پسر خوش شانسی که تو دوسش داری چه خبر

_ زیاد ازش خبر ندارم خودت میدونی زیاد نمیبینمش

فعلا که رفته مثل اینکه بیمارستان که کار رو دارن یاد

میگیرن فک کنم جراحی هستش

_ دختر حیف تو نیست اینکه خودش اصلا نمیدونه تو

دوستش داری بعدم ازدواج میکنه و تو میمونی و یه دل عاشقی

که هیچوقت نمیتونی اون رو بدست بیاری ، تو تا کی

میخوای منتظرش بمونی حداقل برو بهش بگو دوسش داری

که حداقل شانست رو امتحان کرده باشی .

_ والا چی بگم نمیدونم اوف. من برم الکس بهم پیام داده الان جواب ندم

جنگ جهانی پنجم میشه .

_به الکس بعدا بگو کارش دارم

_ اوکی خدافظ

_خدافظ

ببینم این الکس چی میگه تا سرمو نزده

_ آرتی . آرتی . آرتی . آرتی

_ چته دیوونه ؟

_ یکی از بچه ها پارتی امشب میخواد بگیره میای؟

_ کی؟

_ خواهر آدرین ، آندریا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 25

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان قلب سوخته

      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده،…
رمان کامل

دانلود رمان ارکان

خلاصه: همراه ما باشید در رمان فارسی ارکان: زهرا در کافه دوستش مشغول کار و زندگی است و در یک سفر به همراه دوستان…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x