۵ دیدگاه

رمان عشق خلافکار پارت 12

5
(7)

_ آره

با شیطنت نگاش کردم

_ خببب پس سوژه هامون آماده ن

_ چی تو کله ت داری آرتی

_ هیچی فقط میخوام یکم کرم بریزم

_ آهاان اگه اینطوره منم هستم

_ اوه چقدر بخندیم بهشون

_ نقشه ت چیه؟

_ آمممم اذیت شون میکنیم و از دور حذفشون میکنیم

_ خوراک خودمونه پسس

_ یس

*******

_ کلاوسس

_ هااا؟

_ بیا بریم بچه ها اومدن

_ باشه وسایل و برداشتی؟

_ آره

_ سری هاش چی؟

_ اونام حله مخصوص هرکدوم از بچه ها

_ پس بریم بترکونیم

_ بریییم یوهوووو

_ دیوونه

_ قراره بزنیم نابودشون کنیم

_ چجورم

رفتیم بیرون از خونه و دیدم همه بچه ها آماده حاضر اومدن

_ هلوووو

تک تکشون سلام کردن

_خببب قراره کیا با کیا برن؟

لوکاس: اول ببینیم ماشین چندتا هست ؟

هیلی: خب ماشینا که یکی برای منه و یکی برای آرتی یکی هم که دیمن آورده با الایژا و جزمین

الایژا: اینطوری که یه ماشین کم داریم چونکه باید وسایلو بزاریم یه جا تا راحت تر باشه جا به جایی پس بهتره تو دوتا ماشین بزاریمشون میگم کلاوس جیپ ت رو میتونی بیاری؟

کلاوس: نمیدونم شاید نیاز به تعمیر داشته باشه خیلی وقته روشنش نکردم

خاله و عمو که تو این مدت اومده بودن پایین و ما ندیده بودیمشون گفتن: نگران نباشین تازه برده بودیمش برای تعمیر که اگه مشکلی داشت حل بشه .

الایژا: خب پس اوکیه . حالا کی با کی باشه ؟

_ خب من که میخوام دنبال دوستم برم چونکه اونم میاد و یه نفر دیگه هم میتونه با من بیاد

لوکاس: من باهاتون میام

کلاوس که نمی دونم چرا یه دفعه عصبی شد ولی سعی کرد آروم باشه

گفت: نمیخواد تو با من میای اَبی ( ابیگیل) تو با آرتی برو

ابی: اوکی من مشکلی ندارم تازه با آرتی خوش میگذره با شما ها کیف نمیده

استفان: خب کی برای من و ایلیاد جا داره بیایم؟

الایژا: داداش تو بیا با من

دیمن: خب پس الان مونده جرمی و لوسی و ملینا و ملیسا و آنتونیا و آنتونی

ملیسا با عشوه گفت: خب پس من و ملینا هم با کلاوس میریم

ای خدا کاشکی این دوتا نمیومدن معلومه نقشه ریخته مخ کلاوس و بزنه

هیلی: آنتونیا و لوسی هم با من

آنتونی : خب منم با جزمین میرم پس

دیمن : پس جرمی هم با من میاد . الان ماشین جزمین و من جا داره پس وسایلو میزاریم تو ماشین من و جزمین

_ بچه ها حالا کجا بریم؟

جرمی: به نظرم بریم یا ویلای کنار دریا یا ویلای تو جنگل

جزمین: به نظرم بریم کنار دریا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان دژکوب

خلاصه: بهراد ، مرد زخم دیده ایست که فقط به حرمت یک قسم آتش انتقام را روز به روز در سینه بیشتر و فروزان…
رمان کامل

دانلود رمان سراب را گفت

خلاصه : حاج محمدهمایون امیران، مردی بسیار معتقد و با ایمان، تاجر معروف و سرشناس تهران، مسبب تصادف دختری جوان به نام یاس ایزدپناه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
5 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Delvin radmanesh
2 سال قبل

هن؟😐چیشد؟😐😂😂😂😂🙌🏻

Fatemeh
2 سال قبل

خیلی خر تو خره 😐

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x