رمان عشق موازی پارت سوم

4.3
(10)

تازه از استخر بیرون اومده بودم و داشتم گره کمری حولمو سفت میکردم ، که همون لحظه گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن … .
کلافه سرمو بلند کردم و نگاهی به اطراف انداختم …
به سمت میزی که همونجا بود حرکت کردم ، گوشی رو برداشتم و به صفحش خیره شدم …
لبخندی زدم ، افشین بود …!
دکمه ی اتصال رو لمس کردم که صداش بلند شد :

_ الو داداش … .

+ سلام افشین … چطوری پسر؟! …
چه عجب یه خبری از ما هم گرفتی …!

خنده ی کوتاهی کرد و گفت :

_ سلام … خوبم مرسی ، خودت خوبی؟! …
دیگه به بزرگی خودت ببخش …
سرم خیلی شلوغ بود ، شرمنده … .

لبخندی زدم و گفتم :

+ منم خوبم … .
اشکالی نداره …
چه خبر از سارا؟! … خوبه؟! … .

_ آره ، اونم خوبه ! … .

توی سالن شروع کردم به قدم برداشتن و لب زدم :

+ گوشی رو بده بهش …
دلم خیلی واسش تنگ شده ! … .

_ الان که اینجا نیس …
بعدشم ، دلت فقط واسه اون تنگ شده!؟ …
داشتیم داداش!؟ … واقعا که ‌… .

خنده ی بلندی کردم و لب زدم :

+ لوووس … کجاس مگه؟! … .

_ هیچی بابا … رفته کلاس آشپزی … .

متعجب ابروهامو بالا انداختم و با بُهت گفتم :

+ ک … کجا رفته!؟ … .

خنده ی بلندی کرد و گفت :

_ تعجب کردی نه؟! …
من برداشتم گفتم که هرگز نمیتونه یه غذای خوردنی بپزه و تا آخر عمرمون بااید از بیرون غذا بگیریم … .
اونم دیگه غیظ کرد و واسه اینکه بهِم ثابت کنه که میتونه آشپزی رو یاد بگیره ، کلاس آشپزی ثبت نام کرده …
تازه دو روزه که کلا باهام قهره ! … .
باید به اون لقب لوس بدی ، نه من … !

زدم زیر خنده و در بین بریده بریده لب زدم :

+ ا … از دست ش … شما دوتا ! …
تو … تو مگه نمیدونی ، د … دخترا خیلی حساسن که باز این حرفو بهِش زدی ! … .
خاک … خاک بر سرت ! … .

_ عع … خب به من چه …
این قبلا اینطوری نبودااا … خیلی با جنبه تر از این حرفا بود ! … تو زیادی پررو و لوسش کردی …!

ابرویی بالا انداختم و گفتم :

+ بهونه ی بهتری نداشتی جور کنی که میندازی تقصیر من؟! …

خنده ای کرد و چیزی نگفت …
تنها دوستایی که همیشه لبخند روی لبم میارن ، همین دو نفر ، سارا و افشین هستن ! … .
تنها امید ، بین اینهمه سیاهی …!
لبخند تلخی زدم و گفتم :

+ افشین … .

_ جانم داداش … .

+ میتونی واسه یه هفته با سارا پاشید بیاین اینجا؟! …
من … من خیلی بهتون نیاز دارم … .

نگران لب زد :

_ چیزی شده ایلیاد؟! …
اتفاقی افتاده؟! …

+ نه داداش ، چه اتفاقی !…
فقط … فقط دلم واستون تنگ شده …
دوست دارم از نزدیک ببینمتون …!

نفسشو آسوده بیرون داد و گفت :

_ خب … خداروشکر ، فکر کردم مشکلی واست پیش اومده ! … باشه ، من حالا کارامو اینجا ردیف کنم …
یه سر با سارا میایم اون طرفا هم … .

لبخندی زدم و گفتم :

+ جدی؟! …

_ آره …

با عجله ادامه داد :

_ من دیگه باید برم … کاری نداری؟! … .

آهی کشیدم و گفتم :

+ نه … برو به کارِت برس … خدانگهدار ! …

_ خداحافظ … بیشتر مراقب خودت باش … .

لبخند تلخی زدم ، گوشی رو پایین گرفتم و تماس رو قطع کردم …

* * * *

+ ببین آلیس … از اینکه اینطوری با لوس بازیات باهام حرف نمیزنی ، فکر نکن میتونی روم تغییری ایجاد کنی ! …
من همینم که هستم …!
الانم اگه اومدم اینجا ، فقط واسه یه چیزه … .

چونشو ول کردم ، یه قدم عقب رفتم و صاف ایستادم …
پوزخندی زدم و گفتم :

+ تو از این به بعد دوست دختر منی …
تمام و کمال واسه خودمی …

متعجب و با ترس بهم زل زده بود که بی خیال ادامه دادم :

+ فکر بد نکنیااا …
عاشق چشم و ابروت نشدم ‌…
فقط … قراره یه سری جنس بفرستم به کشور های اطراف …
و واسه اینکار به یه رل نیاز داشتم …

ابرویی بالا انداختم و مغرورانه ادامه دادم :

+ نه که تو خیلی مظلوم و سر به زیری …
واسه همین تورو انتخاب کردم … پس اگه ، یکی ازت پرسید نسبتت با ایلیاد چیه؟! … میگی دوست پسرمه … .
در همین حد و تمام … .
اوکی؟! … .

لبهاش رو محکم روی هم فشار داد و سرشو انداخت پایین …
خیلی داشتم خودداری میکردم تا توی بغلم نگیرمش … .
خیییلی دوست داشتنی و خواستنی بود ! … .
طوری که هر پسری میدیدش ، مطمعنن حالی به حالی میشد ! … .
حتی با وجود موهای شونه نکرده و بلند دورش ، بازم زیبا بود …
حتی با وجود زخم و زیلی های روی صورتش …
با وجود … با وجود همه چییی بازم زیبا بود ! …
تمامه حرکاتش منو یاد سارا مینداخت …
هع … اونم دقیقا همینقدر مظلوم بود ! … .
سری تکون دادم تا این فکرای مزاحم از توی ذهنم پَر بکِشن …
من نباید سارا و الیس رو باهم مقایسه کنم …
سارا … اون ، اون بهترین بود ! … عالی بود …
اما الیس ‌… یه آدم دورو و بی وجدانِ …
یکی که … که … .
چشمامو‌ با زجر بستم … .هر وقت یادم میاد که بخاطر اون ، الان من یه قاچاقچی ام ، سر درد بدی میگیرم … .
اگه … اگه آلیس وجود نداشت … اگه اون نمی بود ؛ دیگه من از مامان ، ۲۰ سااال جدا نمیشدم … .
که باز از بچگی ؛ زمانی که هنوز باید دوران کودکیمو میگذروندم ، بزنم توی کار خلاف به امید اینکه یه روز بتونم آلیس رو شکست بدم ! … .
کلافه هوفی کشیدم … این دختر ، یه جادوگر بود … .
آره ‌.‌.. یه جادوگری که … که هر لحظه داره منو جادو میکنه … متنفرم …  ازش متنفرممم … .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 10

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
51 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Saha Raminfar
2 سال قبل

عالی عالی❤️‌
خدایی اخرای رمانت الیس فرار کنه از ایلیاد درحالی که ازش بارداره بعد چهار سال یهمویی هم دیگه رو ببینن بعد دیگه با خوبی خوشی کنار هم زندگی کنن عالی میشه جلد سومشم بزن برا نوه هاشون . پسر افشین یه پسر خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی مغرور سرد با دختر ایلیاد یه دختر مهربون شیطون که طبق یه وصیت که به خواست ایلیاد و افشین باید نوه هاشون باهم ازدواج کنن عالی میشه😅😅😅😅😅❤️

Saha
Saha
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

مرسی اره قوه تخیلم خیلی قویه طوری که میتونم حتی چهره هارو مجسم کنم به ساده گی توذهنم با تو یه دقیقه یه داستانو بگم ولی امتحان اینا دارم 😅😅❤️

Saha Raminfar
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نمیدونم چطور تو سایت اسم بنویسم تابستون خواستم این کارو بکنم ولی نتونستم😅

..
..
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

دقیقا منم قوه تخلیم بالاست😂❤همیشه تصویراشونو تو ذهنم تجسم میکنم😐😂

Elena .
پاسخ به  Saha
2 سال قبل

اونجایی که بارداره و فرار میکنه مثل آخر رمان عروس استاده که آخرسر آرمین باور نمیکنه که بچه ازش باشه و هانا ناراحت میشه و مرگ خودشو جعل میکنه و میره اونطرف😂

Saha Raminfar
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

نبابا نه الیس میدونه بارداره نه ایلیاد به کمک سارا فرار میکنه فقط سارا میدونه کجاست تو یه روستا از شمال تو یه کلبه جنگلی همراه یه پیرزن زندگی میکنه

atena
atena
2 سال قبل

مثل همیشه عالی

atena
atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اسم رمان النا چیه؟

Elena .
پاسخ به  atena
2 سال قبل

عشق خلافکار
البته توی این سایت نیست یه سایت دیگه به اسم فصل یک

atena
atena
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

اره خوندم عالی بود مخصوصا ارتیمیس انگار خودمم

Elena .
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

ممنونم 😘
آرتِمیسه😂 معمولا با آمیتیس و اینا اشتباه میگیرن اسم آرتمیس رو

..
..
2 سال قبل

عااالیه😍پارت بعد رو کی میزاری😰😍

Saha Raminfar
2 سال قبل

۱۷ سالمه

Elena .
پاسخ به  Saha
2 سال قبل

از سارا و من بررگتری😂
من ۱۳ سارا ۱۴🤭

..
..
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

پارت بعد رو بزارررر سارا جون😂❤

Elena .
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اونا خرن گاو نرن ولشون کن بابا
فک می کنن چون سن ما کمه حتما بی عقلیم و هرچی سن بیشتر باشه عقل کل ترن😑 داریم کسایی که سنشون اندازه سن فسیل دایناسوره ولی اندازه بچه دوساله عقل ندارن
انگاری خودشون خیلی سنشون زیاد هست تا سن مارو میفهمن اینطوری میگن یا نه خودشون یا ۱۰ ساله ان یا ۱۶ ۱۷ ساله 😐

..
..
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

دقیقا🥲ولی منم مث سارا بدم میاد بچه ب شمار بیام😐💔

*ترشی سیر *
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

لایک❤️

*ترشی سیر *
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

درکت میکنم

atena
atena
پاسخ به  Elena .
2 سال قبل

واقعا؟!!!!۱۱

atena
atena
2 سال قبل

سارا جون اگ میخای هیجانی تر بشه لطفن ایلیاد عاشق الیس نشه و اینک درسته با افشین رفیق جون جونی شدن یه جوری بنویس که ایلیاد عاشق سارا بشه و با نقشه هایی اونو بکشه پاریس …

..
..
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

وایی راست میگه لطفا همین کارو بکن 😂هرکاری میککه فراموشش کنه ولی نمیتونه مثلا حتما این پیشنهادی ک دوستمون داد رو اجرا کن خیلی خوب بود😂😂😂نویسنده کی بودی تو اتنا❤😂

atena
atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

عزیزم چرا ناراحت میشی اگ خوب نمینوشتی ک این همه خواننده نداشتی

atena
atena
پاسخ به  ..
2 سال قبل

😅😅😅😅😅😅من نزدیک ب هزارتا رمان خوندم اولشو میخونم اخرش مشخصه چی میشه چون دست قلم سارا هم زیباست بخاطر همین پیشنهاد دادم وگرنه هرچی خودش دوس داره بنویسه.ایشاالله بعد کنکورم خودم دست بکار میشم😅😅😅

atena
atena
2 سال قبل

من خودم ۱۸ سالمه ولی احساس میکنم ۱۰ ساله ام شایدم کمتر نمیخام بزرگ باشم

atena
atena
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

خود تو جینگولی منی سارایی😅😅

مها كيانى
2 سال قبل

پارت نمى زارى؟؟
امتحان دارم ولى از ظهر صدبار میام ببینم پارت گذاشتى یا نه

مها كيانى
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

اشکالى نداره امتحانت مهمتره

51
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x