رمان پسرخاله پارت 177

4.1
(36)

 

 

جمله ی بابا واسم شیرینترین جمله ی دنیا بود چون به معنای رسیدن بود.

به معنای داشتن سوفیا!

یاسر مشتی به بازوم زد و با لبخند گفت:

 

 

-پیشاپیش مبارکا باشه داش!

 

 

وقتی بابا از روی صندلی بلند شد به سمتش رفتم.

هیچوقت نه اون احساسی بود و نه من…

نمیدونستم دقیقا باید با چه کلماتی ازش تشکر کنم.

فقط قدم زنان به طرفش رفتم.

رو به روش ایستادم و گفتم:

 

 

-ممنونم…

 

 

تو اون لحظه کلمه ی دیگه ای به ذهنم نرسید که تحویلش بدم.

صاف ایستاد و بهم خیره شد.

این خیره شدن چنددقیقه ای طول کشید اما درنهایت شروع کرد به زدن حرفهای دلش:

 

 

-برنامه های دیگه ای برات داشتم…

ازدواج با مائده، رفتن از اینجا و خیلی چیزای دیگه ولی…

 

 

مکث کرد و من تو اون فاصله ی کوتاه گفتم:

 

 

-مائده مثل خواهرم بود و هست.

هر وقت هرزمان کسی بخواد میتونه رو من حساب کنه اما برای ازدواج نه من برای اون مناسب بودم و نه اون برای من!

 

 

چشمها یه جورایی از اونچه که توی یه قلب میگذشت باخبر بودن.

و من از چشمهای اون میخوندم که تو قلبش چی میگذره…

میخوندم که اصلا راضی نیست و به اکراه داره راضی میشه!

مامان اومد سمتمو.

دستشو رو شونه ی بابا گذاشت و با نگاه به من گفت:

 

 

-کاری که بابات گفته رو انجام بده…برو شیراز…

برو پیش سوفیا!

 

 

یاسر بدو بدو اومد سمتمون.

دستشو دور شونه ی من انداخت و گفت:

 

 

-به به! پس بساط عروسی به راهه! تا تو بری شیرازو بیای من عمارتو واست گل کاری میکنم!

 

 

نیشخندی زدم و به سوفیا فکر کردم.

به اینکه بالاخره قراره ببینمش…

بیارمش اینجا…

به اینکه قراره واسه همیشه مال من بشه….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 36

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
8 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tina
Tina
2 سال قبل

خدا کنه به هم برسن دیگه رمان هم تموم بشه من خسته شدم

Kosar
Kosar
پاسخ به  Tina
2 سال قبل

🤣🤣والا منم دیگه خسته شدم

...
...
2 سال قبل

خداکنه به هم برسن و سوفیا جفتک نپرونه وگرنه اگه بگه نه و بره با امیرحسین یعنی رمان میشه یه آشغال به تمام معنا و کلا از اسمشم دور میشه

M.r
M.r
2 سال قبل

اقا من میدونم میاد سوفیا و امیرحسین رو با هم میبینه گند میزنه توی همچی

Mahhboob
2 سال قبل

بخدا قسم یعنی یاسین بره و سوفیارو با امیر ببینه من خودم بلیط میگیرم میرم باچک ولقد میبرمش محضر…اگرم بلیط گیرم نیومد زنگ میزنم میگم اینا با هم رابطه داشتن….یعنی که چی!!!
ولی از حق نگذریم بازم رمانش خوبه،حد اقل مث رمانای دیگه دست به دامن بچه نشدیم

نیوشا
2 سال قبل

من گفته بودم پدره یاسین و عمه هاش دوباره مشکوک وعجیب شودن یک کاسه ای زیرنیم کاسه هست ( بعدِکشیدن یک نقشه ای حساب شده باهم منوچهرخان اومده یاسینو مادرشون برگردونه ) اینکه منوچهرخان گفت مائده خودش پشیموون شده گفته بری دنبال سوفیا مشکوکترهم شود••••••• درهرحال اگر یاسین بدون مشکلی بتونه سوفیا رو دوباره بیاره تهران یکی از بچه ها حدس زد دیگه رمان آخرش/ اینا ازدواج میکنن/ دیگه رمان تمام میشه•••••• اما اگر دوباره مشکلی میش بیاد که یاسین‌وسوفیا نتونن به هردلیلی بهم برسن فاصله بیوفته (که شاید این نقشه خانواده پدری یاسین باشه) ممکن دوباره خانواده یاسین بهش فشار بیارن حالا که سوفیا نشود حالا یا مائده یا یک دختره دیگه بعد یاسین هم برا اینکه دهن خانوادش ببنده یک دختری{ قراردادی) پیدا کنه بگه این دختر و••••••••

M.r
M.r
پاسخ به  نیوشاSs
2 سال قبل

لعنتی عجیب این سناریوت به دلم نشست می دونی بعد مثلا اون دختری که قراردادی قراره باشه سوگند باشه. واااایییی منم فکر تو رو دارم اگر مائده می خواست قبول کنه خو قبلا قبول می کرد من البته یه چیز دیگه هم توی ذهنم هست مثلا یاسین شب بره عمارت و یه چیزی بخوردش بدن و کاری بکنه که نباید……
ولی خوب من دوست دارم سریع تمام بشه بخدا اگر مثلا باز با سوفیا بیاد و بیان رابطشون رو خراب کنن که چرت میشه هی آشتی هی قهر هی آشتی هی قهر و خوب خیلی چرت خواهد شد و یا اینکه بره اونجا سوفیا رو با امیر حسین ببینه بعد عصبی بشه و توی راه برگشت تصادف کنه و سوفیا بعدش بفهمه کلی مثلا صبر کنه یاسین از کما بیاد بیرون و بعدش یاسین محل سگ هم بهش نمیزاره و به حرف هاش گوشش نمیده و میره با یک دختره دیگه مثل سوگند بعد یه اتفاقی میفته و حقیقت رو می فهمه اونوقت سوفیا میاد میگه تو هیچ وقت به من اعتماد نداشتی چه اون وقتی که گفتی باکره نبودم و چه زمانی که به دروغ گفتم دوست ندارم و تو پذیرفتی حالا که چون منو با یکی دیدی رفتی با یکی دیگه و حالا یاسین دوندگی میکنه اعتماد سوفیا رو جلب می کنه و تامام

نیوشا
پاسخ به  M.r
2 سال قبل

💓💕💞 ممنون🙏🌸
آره گلم!•• اما من کلن یسری فیلم*سریالهای بلندورمانهای بلند دوستدارم تا جایی که ادامش به نظرم قشنگ و با سلیقم جور باشه ادامه میدم امابودن رمانها و فیلمایی که دیگه ادامش دوستنداشتم ادامه ندادم

8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x