گرچه به شوخی اینو پرسید اما من خیلی جدی جواب دادم:
-نه! من تورو انتخاب میکردم!
چون این جواب رو از من شنید کاملا صامت بهم خیره شد.
جواب من اما از ته دلم بود.
امیرحسین یه پسر هنرمند، مستقل، باهوش، خوش چهره، خوش لباس، مودب و تقریبا مولدار بود.
یه آدم که باهاش خوش میگذشت چون دنیای قشنگی داشت پس چرا باید بین اون و یه مرد پولدار و زندگی تو لندن حتی به شک افتاد!؟؟؟
از اون حالت سکوت بیرون اومد و پرسید:
-واقعا !؟
سرم رو تکون دادم و خیلی جدی جواب دادم:
-آره! من نمیدونم آیلین چه جور دختریه…نمیدونم پسرعموش چقدر فوق العاده بود.اما به نظر من اون یه شانس بزرگ رو از دست داد!
خندید و پرسید:
-اوه! پس تو منو یه شانس بزرگ میبنی!
اعتماد به نفسم الان سر به فلک کشید…
خب سوفیا خانم.برو تو صف خاطرخواها
باخنده دستم رو تکون دادم و گفتم:
-نه نه نه! ببین…منظور من اینه دوست دختر سابقت بخاطر زندگی تو لندن کسی رو از دست داد که میتونست هزاران برابر بهتراز زندگی تو لندن باشه!
دستش رو از توی جیبش بیرون آورد وگذاشت روی شونه ام و اینجوری ازم خواست قدم بزنید و حرف بزنیم و بعد هم گفت:
-من و آیلین از اول دوست بودیم و قرارمون هم این بود دوست بمونیم.
اون نامزد پسرعموش بود.
نامزد که نه…
از همون اول گفت که بعداز تموم شدن تحصیلات پسرعموش، قراره با اون ازدواج بکنه…انگار یه توافق قدیمی بین دو خانواده بود!
که خب چند مدت پیش وقت عمل به اون قراردادهم سر رسید!
سرمو به سمتش برگردوندم و گفتم:
-سعی نکردی جلوش رو بگیری؟ یا اینکه مجابش بکنی بجای پسرعموش تورو انتخاب بکنه؟
شونه ام رو فشرد و جواب داد:
-نه…چون نه من اون رو اونقدری دوست داشتم که ازش بخوام بمونه و نه اون اونقدری منو میخواست که بخاطرم قید زندگی تو لندن رو بزنه!
درواقع این یه جدایی توافقی بود!
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
-چه پیچیده ودرعین حال ساده!
تو گلو خندید و گفت:
-عجیب اما واقعی هم میتونیم بگیم…
سلام
میشه لطفا یکم پارتهارو طولانی تر بذارین؟
پارتهای اولتون خیلی خوب بودن آخریا همش آب میرن، کلی هم فاصله بین خطوطم خیلی زیاده!!!
هییی تموم شد دیگه رفت سوفیا عاشق یاسین نبود وگرنه به راحتی دل نمیبیست 😔😔
اگه عاشق بشه دوباره یعنی یاسین عاشق یاسین نبوده
اون وقت ریده میشه تو رمان
همین ؟
واقعا بعد ۳ روز همین ؟!؟!؟!🤔🤔🤔
لطفا با این حجم از جملات هر روز رمان رو بگذارید .
شما قبلا رمان رو سریعتر و بیشتر می گذاشتید . لطفا الان هم ما رو انقدر منتظر نگذارید .
باور کنید با وقفه زیاد انداختن بین پارت ها طرفدار هاتون رو از دست میدید .
با تشکر از شما ادمین محترم که برای نظر کاربران احترام قائل هستید .🌹
ماجراای
د•و•س•ت دختره اول این پسره رو شنیدم یاده ماجراا قرار ازدواج یاسین، مائده افتادم 🤔 اما یچیزی درسته ماجراها باهم متفاوت
سوفیا بلاگرفته هم خودش منتظره پسرخاله از تهراان بود
آیلین و پسرعمو از لندن•••• سوفیا و پسرخاله از تهران •••• 😐😉😀😁😃😂
منم همین فکر رو کردم .
ولی بیچاره امیر حسین این وسط سرش بی کلاه می مونه که 🥴😂
باید ببینیم در ادامه چی میشه ، الگو یابی ما با رمان تناسب داره یا نه …
البته نا گفته نماند که اگر با این ترتیب پیش بره این هم ممکنه که بگیم :
مائده با یاسین
آیلین با پسر عموش
سوفیا با امیر حسین ☹
ولی چون مائده از یاسین دست کشید اینجا درست در نمیاد .
دختره گلم فقط همینها نبودکه اون مهرادیا بهراد••( دوست قدیم یاسین اینا و د•و•س•ت پسرقدیم سوفیا)
یاسر که اونم گویا یک د•و•س•ت•دختر• داشت معلوم نشود چیشوود
بعد هم سوگند (دوست همکلاس سابق سوفیا که بهرادعاشقش بود خودش اما بدجورعاشق یاسین بوود*)
بله 😉
اما من به حواشی کاری ندارم …
همون هایی که جدیدا باهاشون سر کار داریم رو میگم 🤧
نزدیک ۵ پارته تو اون کافی شاپ خراب شده ان ک یاسین تو راه تهران ب شیراز😏
گورشونو گم کن برن خونه شون دیگه
😂😂😂😂😂😂👌👍
نویسنده جان لطفا پارتها رو تا یه بخش جون دار برسون بعد قطع کن مثلا الان همه بخشهای حرف زدن سوفی و امیر حسین و به جای اینکه سه خط سه خط بزاری کلا همشو تو یه پارت تموم کن دیگه چه خبره هی هر چیزیو که نه هیجانی داره نه اتفاق خاصی کش میدی .
لطفا پارت بیشتر بزارید و زودتر پارت بدید
با این وضع طدفدارا کم میشه
بعدشم لطفا هر مارت رو به ی جای حساس برسونید بعد تموم کنید که هیجانی بشه😪😁
لطفا پارت های طولانی تری بدارید .
این رمان چند پارت دیگه به پایان میرسه؟
بهتون توصیه می کنم به جای این که زمان خودتون رو صرف چنین رمان هایی کنید. رمان سفر به دیار عشق رو بخونید درضمن یک صفحه نخونید بعد دیگه ادامه ندید تا تهش بخونید .رمان کامل داخل سایت ها به صورت پی دی اف هست .بعد قلم نویسنده های این سایت رو با قلم نویسنده سفر به دیار عشق مقایسه کنید. نویسنده های ایجا معمولا سنشون کمه و رمان هاشون ضعیفه.
یعنی نویسنده فاک بهت اه خسته شدم مث ادم بنویس هیف چون قشنگه دلم نمیاد فشت بدم وگرنه با اینکه ۱۶ سالمه بد زبونی دارم ها پس پارتهارو طولانی تر بنویس حرص نده ادمو
درسته
بنده رفتم خواندم واقعا زیبا بود .😍😍😍