رمان پسرخاله پارت 189

4.1
(47)

 

 

 

خواستم برم که اسممو صدا زد و دستمو از پشت گرفت و گفت:

 

 

-صبر کن سوفی…

 

 

ایستادم و به آرومی چرخیدم سمتش.

درست همون لحظه حس کردم یه نفر صدام زد و حتب سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس کردم.

خواستم سرم رو به همون سمت بچرخونم که فشار آرومی به دستم آورد و خیلی بی مقدمه پرسید:

 

 

– با من دوست میشی !؟

 

 

با دهان نیمه باز بهش خیره شدم.

خیلی پیشنهاد غیر منتظره ای بود.بهش خیره بودم که کمی دستپاچه گفت:

 

 

-منظورم اینکه که میخوام باهم باشیم….فراتر از دو دوست

 

 

نمیدونستم چی جواب بدم چون واقعا غافلگیر شده بودم!

انگار حسم درست بود.

همون حسی که سراغم اومده بود و دنبال جوابی میگشتم که تو همچین لحظه ای تحویل اون بدم!

من من کنان گفتم:

 

 

-من…و تو !؟

 

 

لبخند زد و درآرامش جواب داد:

 

 

-آره…من و تو!

نفس عمیقی کشیدم و بعد از یه سکوت نسبتا طولانی جواب دادم:

 

 

-راستش…نمیدونم…نمیدونم چی جواب بدم…

 

 

یکی دو قدم اومد سمتم و گفت:

 

 

-منم الان از تو جواب نخواستم.بابتش فکر کن.ببین میتونی با آدم حوصله سر بری مثل من تاب بیاری یا نه…

 

 

کوتاه خندیدم و گفتم:

 

 

-باشه!

 

 

لبش رو گزید.پاش رو تکون داد و پرسید:

 

 

-سوفیا…

 

 

آهسته جواب دادم:

 

 

-بله…

 

 

زل زد تو چشمهام و پرسید:

 

 

– میتونم قبل رفتن بغلت کنم!؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 47

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
19 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Bahareh afsar
2 سال قبل

این سوفی مگه نباید از دوری عشق یاسین افسرده بشه سمت هیچ مذکری تد یه مدت نره چرا هنوز چند وقت از جداشدنش از یاسین نگذشته تریپ عشق و عاشقی با امیرحسین جانش ورداشته از همون اول سریع برای همه پارتنراش سریع جایگزین پیدا می‌کرد خیلی شخصیت شل و وابده داره بدم میاد ازش دختره نچسب تفلون بیچاره یاسین همون بهتر که الان صحنه بغل کردنش با اون پسره نچسبتر از خود سوفی رو میبینه از چشمش بیفته .بمیره این سوفی نویسنده هم که با این دو تا خط پارتهایی که میزاره به انگشتان بلورینش فشار نیاد یه وقت ترک برداره .

H.A.K
H.A.K
پاسخ به  Bahareh
2 سال قبل

حق بمولا زارت و زورت عاشق میشه این دختره.دست خانم نوروزی بابت این رمان درد نکنه ولی خداوکیلی این شخصیت سوقیا خیلی ضعیف النفس هست

نیوشا
پاسخ به  H.A.K
2 سال قبل

اگر اشتباه نکنم اسمش سارا هست
گفت رمان پسرخاله برای اون نیست قبلن میگفتن این رمان هم برای نویسنده دخترحاج آقا حالا من دقیق نمیدونم 🤔😐😕

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  نیوشاss
2 سال قبل

نویسنده رمان پسرخاله نامعلومه 🙂… .

نیوشا
پاسخ به  H.A.K
2 سال قبل

الان یادم اومد فکرکنم یکجایی نوشته بودن که این رمان هم برای اون نویسنده هست

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  نیوشاss
2 سال قبل

نه من نویسنده رمان پسرخاله نیستم …🤷‍♀️
من فقط نویسنده رمان مال من باش و عشق موازیم 🙂

نیوشا
پاسخ به  حساب کاربری حذف شده
2 سال قبل

نه دختره گلم ببخشید
منظوره من همون نویسنده دخترحاج آقا بود••

Mika
Mika
2 سال قبل

وای وای واییییییی
بابا اولش میگه حس کردم یکی صدام زد و سنگینی نگاه حس کردم
اون یاسین بدبخته خبببببب
ای خداااا
الان اینا همو بغل میکنن یاسین میبینه میزاره میره😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑😑

H.A.K
H.A.K
پاسخ به  Mika
2 سال قبل

دقیقا چرا یاسین زنگ سوفیا نزد بگه تو راهم که این دوباره عاشق نشه؟؟؟

...
...
2 سال قبل

چرت و پرت تنها واژه ای که واسه توصیف این رمان میتونم استفاده کنم :/

ستی
ستی
2 سال قبل

دقیقا میخواستم اینو بگم اونی که صدا زد یاسین بوده سوفی هم الان عین ابله ها میده بقل امیر حسین

M.r
M.r
2 سال قبل

الان یاسین می بینه بعد میاد جلو یه کف مرتب میزنه براش بعد میگه لیقتم رو نداشتی بعد سوفیا خشک میشه و یاسین دیوانه میشه و با سرعت رانندگی مبکنه تصادف میکنه بعدش از سوفیا بیزار میشه

ساحل
ساحل
پاسخ به  M.r
2 سال قبل

آره بنظر منم همچین اتفاقی میافته

mobina_EXO
2 سال قبل

این سوفی خیلی داره هرزه میشه .از همچین دختری متنفرممممممممممممم:/

Darya Daneshmand
2 سال قبل

جیییییییغ … جیییییییییییغ …
تا حالا رمان به این چررررررتی ندیده بودم .
به درد این می خوره که خواستی هر کسی رو عذاب بدی قطره چکونی این رمان رو بریزی تو حلقش .
اههههه اهههههه
حالم به هم خورد .
اههه اههه

Y
Y
2 سال قبل

من رمان مال من باش رو خوندم خیلی زیباست
پیشنهاد می کنم بخونیدش
از این رمان کسل کننده خیلی بهتره

سوگل
سوگل
2 سال قبل

منتظر پارت بعدی هستم
لطفا زودتر بزارید
همینطوری هم کلی از طرفداران ن رو با دیر گذاشتن از دست دادید

ستی
ستی
2 سال قبل

رمان زیاد خوندی عزیزم
تغریبا اینی که گفتی به رمان دلبر استاد شباهت داره😂

Fff
Fff
2 سال قبل

واااییی من حس میکنمم الان که داره باهاش حرف میزنه و بغلش میکنه یاسین میرسه باهم‌می بینشون بعدش دیگه …….دوباره یه داستان جدید

19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x