به نام خدا
)مقدمه(
در کوچه باد می آید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دست های تو ویران شدند
باد می آمد…
>فروغ فرخزاد<
گذشته ی سوخته ی من با آینده ای روشن التیام نمی یابد۰ من گذشته ام را •
از زیر خاکستر زمان بیرون می کشتم…آه و افسوس پشیمانی فایده ای
ندارد وقتی پای نامردی به نام عشق در میان است…و به راستی میان
عشق و نفرت فاصله ای به تار مو است…کدام یک ییروز خواهد شد؟
من آدینا ارجمند نام پدرم بهروز ارجمند و نام مادرم دیبا کامروا است. •
پدرم صاحب شرکت صادرات در فرانسه است و در پاریس زندگی می
کنیم، یک روز که از سر کنجکاوی کشورهای میز دفتر کار پدرم رو می
گشتم زندگی من توی یک لحظه عوض می شه و من با پیداکردن یک تیکه
کاغذ متوجه میشم نزدیک به 24سال دارم نقش دختری رو بازی میکنم
که زیر خاک است.من یک بچه ی پرورشگاهی بودم توی یک سال اخیر
و بعد از فهمیدن ماجرا به کسی از خانواده دروغینم چیزی نگفتم و تنها به دوست صمیمیم آیسودا حقیقت رو گفتم با استفاده از اطلاعاتی که داشتم
پی می بردم تا5 سالگی توی پرورشگاه بودم ولی خودم چیزی یادم نمیاد و
اما از شخصیت اصلی خودم من آترین اصل پرور فرزند امیداصل
پرور و آذر پارساهستم با پیگیری هایی که انجام دادم متوجه می شم
عامل مرگ پدرومادرم یک تصادفه که باعثآتش گرفتن و سوختن
ماشین می شه تا اینجا همه چیز عادیه ولی شک من موقعی به یقین تبدیل
می شه که متوجه می شم تصادف عمدی بوده و من باید از این ماجرا
سردربیارم و گذشته ام رو ازدل آتش سوخته بیرون بکشم و به آتش بکشم
آینده ی کسانی که به آتش کشیدن گذشته ی من را ولی من بی خبر ازهمه
جا که یکسر این آتش رو خودم گرفتم…
خیلی خوب بود❤️❤️😘😘
مرسی بهترین😊❤