پاییزه خزون پارت ۲۰

3.2
(5)

 

 

پاییزه خزون

_من تک فرزندم
_عه خوبه ها حال میکنید قشنگ
_نه اتفاقا تو این دنیا هر چقدرم دوست و رفیق داشته باشی هیچکی مثله اون خواهر برادری نیست که همخونت باشن
_براوو
_نمیخوای از خودت و حال بدت بگی
_دکی جون درسته دکتری ولی مشکل ما حل شدنی نیست.
_شاید حل شدنی نباشه ، ولی اینو بدون بعضی اوقات حرف نزدن مشکل رو مشکلت اضافه میکنه حرف بزن داد بزن گله کن ولی سکوت نه ،سکوت باعث میشه خفه بشی ،باعث میشه غمباد کنی ،نصف مشکلات ما ادما بخاطره اینه که دوس نداریم مشکلاتمونو بازگو کنیم .
_اوکیه دکتر فهمیدم یه چیزایی حالیته ..
_باشه اصن حرف نزن پایه یه هات چاکلت و کیک شکلاتی هستی بدجور تو این هوا میچسبه ؟
_بچها چی ؟؟ زشته میان میبینن نیستیم ناراحت میشن..
_نگران نباش اونا عین خیالشونم نیس هر کی تو عالمه خودش غرقه
_باشه بریم
باهم،هم قدم شدیم ‌،کلی حرف زد از خودش گف از خانوادش گف از این که بخاطره مسائل خانوادگی از خانوادش جدا شده و داره تنها زندگی میکنه نمیدونم چیشد ولی قفله دله منم تو اون کافه کوچیک و چوبی باز شد
_خوب تو نمیخوای چیزی از خودت بگی؟
_زندگیه ادمی که تو نقطه سیاهی وایستاده گفتنیه؟
_اره گفتنیه، بگو حرف بزن ،تو راه که داشتیم میومدیم مهسا کلی غصه تو رو میخورد میدونی بهم چی گف ،گف ابجیه ساحل بهم زنگ زده ازم کمک خواسته ،که ساحل داره افسرده میشه ببرش تو جمعتون ،میترسم یه روزی بیامو ببینم ساحل خودکشی کرده از بس که این روزا تو خودشه ،حرف بزن دختر گفتن از دردامون کاره بدی نیست باعث میشه تو اروم بشی ، میدونم میخوای به همه بگی من خوبم، من میتونم از پسه خودم بر بیام ،ولی یه جاهایی زندگی نمیزاره منم منم کنی یه جاهایی باید از دردات بگی تا کم شن.
_چی بهت بگم .تویی که اینقدر داری فلسفی حرف میزنی میدونی درد بی پدر و مادری چیه ،میدونی پودر شدن همه ارزوهات تو یه شب چیه ،میدونی تو یه روز بفهمی دیگ نه پدری داری که سایه سرت باشه و نه مادری داری که دست رو سرت بکشه چقد سخته نه دکی جون نمیفهمی چون مامان بابات بالاسرتن دلت به اونا گرمه دم به دقه منت دیگرانو حس نمیکنی .کاشکی بفهمید همتون که وقتی من چیزی نمیگم میخوام از نگاه ترحم آمیزتون فرار کنم .
اینو گفتم و با سرعت صندلیو به عقب هل دادمو از کافه لعنتی زدم بیرون ،دستام ار حرص میلرزید فکم از بغض میلرزید چقد از این لرزش های گاه و بیگاهم متنفرم ، تو این اوضاع بد گوشیم زنگ خورد مزاحم لعنتی بود ، جوابشو دادم
_چیه ،چی میخوای از جون من هان ،چه مرگته هی بهم زنگ میزنی به خدای احد و واحد اگه یه بار دیگ بهم زنگ بزنی و مزاحمت ایجاد شمارتو میدم پلیس دهنتو سرویس کنند آشغال نفهم
_اوخیی کی ناراحتت کرده جوجه .چیشده عصبی شدی؟

_دهنتو ببند عوضی .کافیه یه بار دیگ شمارتو ببینم رو گوشیم اونوقته که باید دنباله سوراخ موش بگردی
گوشیو قطع کردم نزاشتم به اراجیفش ادامه بده .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان کامل

دانلود رمان ارباب_سالار

خلاصه: داستانه یه دختره دختری که همیشه تنها بوده مثل رمانای دیگه دختره قصه سوگولی نیست ناز پرورده نیست با داشتن پدر هیچ وقت…
رمان کامل

دانلود رمان شاه_بی_دل

    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چکیده ای از رمان : ریما دختری که با هزار آرزو با ماهوری که دیوانه وار دوستش داره، ازدواج می کنه.…
رمان کامل

دانلود رمان باوان

    🌸 خلاصه :   همتا دختری که بر اثر تصادف، بدلیل گذشته‌ای که داشته مغزش تصمیم به فراموشی انتخابی می‌گیره. حالا اون…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آیدا
2 سال قبل

ممنوننن

mehr58
2 سال قبل

اخیی چقدر به هم ریخته

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x