رمان شوکا پارت ۳۰
حرفهایش مصداق بارز به در میگن که دیوار بشنوه، بود. آهو ملتمس به بازوی یاسین چنگ انداخت. نمیدانست چرا انقدر از او بدشان میآید. بدی در حق کسی نکرده بود و همیشه بد روزگار بود. فقط
حرفهایش مصداق بارز به در میگن که دیوار بشنوه، بود. آهو ملتمس به بازوی یاسین چنگ انداخت. نمیدانست چرا انقدر از او بدشان میآید. بدی در حق کسی نکرده بود و همیشه بد روزگار بود. فقط
بهادر فورا طعنهی آبدار معین را گرفت. -خدا رحمتش کنه! مجیدتون هم خیلی آقاست ولی... گفت و لنگهی در را تا انتها گشود و با دست به کوچهی تاریک اشاره زد. -خوش گلدین! معین نگاهش را بین بهادر و
یا حضرت عباس این دیوونه شده یا دوازده امام خودت رحم کن. وقت نشد به پیامبرا و بقیه بزرگان برسم، جیغ بلند و گوش خراشم همراه با دویدن به سمت مخالف مصادف میشه با ضربه هایی که سروش از
#part820 مــــــ💄ــــــاتیک صبح با صدای زنگ موبایلش ، قبل از زنگ ساعت بیدار شد نگاهی به لادن انداخت که کتاب به دست خوابش برده بود و سری به تاسف تکان داد از اتاق خارج شد تا صدای حرف زدنش
پروانه ام 🦋: #پروانه_ام 🦋 #پارت_۵۳۵ آوش از پلکان بالا اومد … در حالی که سرش پایین افتاده بود و آثار خشمی فرو خفته در سکوت و آرامشش موج می زد . خدمتکارها از روی حسی
🔥شیطان🔱یاغـــی🔥: #پست۴۴۶ افسون تمام تنم می لرزید… وحشت بدی سرتاپابم را فرا گرفته بود و بدتر از ان پریودی که به سراغم آمده بود… نگاهی به اتاقک تاریک کردم و ترسیده پاهایم را داخل شکمم کشیدم…
– شما پرسیدی چرا و من نگفتم دلیلشو؟ چه دل خوشی دارید شماها. انگار از سر دلخوشی اومده زن من شده. شکوفه کلافه از گریههای بچهاش، او را مثل مشک دوغ تندتند تکان میداد و صدای
خانوم معلم: #خانوم_معلم #پارت_۳۵۹ #فصل_۳ تنم لرزید،چقدر زشت و بی پرده مقابل همسرش حرف میزد. هیچ عفت کلامی نداشت. نفس پر دردی کشیدم . تو خونه ی شوهرم بهم انگ هرزگی میزدن و جرات
#part457 نیما با چشمانی به خون نشسته نزدیکم شد. مقابلم ایستاد و با دستانش به گلویم چنگ انداخت. – پس بخاطر همین آزادی می خواستی، نه؟! این جمله را از میان دندان های کلیدشده اش گفت و من متوجهش
گُـــلـــِ گــازانـــ🍃ـــیـــا: #پارتهشتادوهفت دستی به چشمهایش کشید و سوی در حمام رفت. تقهی آرامی به در زد. – غزل بیا بیرون ببینم. غزل لبش را گزید و خودش را به نشنیدن زد. دوباره و
با خستگی خودش را روی مبل پرت کرد و خمیازهی طولانی کشید. فراز که دهان باز او را دید به خنده افتاد: – انقد خسته بودی میگفتی زودتر برگردیم خونه! نمیتوانست دل از آن همه سرسبزی و
🎆HEALER 🖤#PART_765 – واقعا هم به اون روش نا منظمی که من دیدم کندن مناسب تره تا کوتاه کردن! آروم شروع کرد از کنار صورتم به یه تیکه از موهام ور رفتن. پرسیدم: –
خلاصه: محمدمیعاد مردی با ایمان و خدا دوست است که از همسر خود، طهورا جدا شده و از او یک دختر سه ساله دارد،به خواستگاری آناهیتا میرود و خواستگاری او از آنا زندگی دختر را دستخوش تغییرات میکند..
♥️ خلاصه : روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خوندهی برادر فرهاده، فرهاد سالها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض میشه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخالهاش امید جدا شده، دیدن دوبارهی امید اون رو یاد روزهایی میندازه که با چند دیدار کوتاه … مریم و سلمان: ” سلمان اربابزادهای که
♥️خلاصه : داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار می کنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری می زنند، ولی هیچ ردی از آنها پیدا نمی کنند، در این میان یادداشت ها و پیام های مشکوکی از طرف امیر برای الا
🌼خلاصه: داستان در دو زمان حال و گذشته اتفاق میفته زمان گذشته زندگی لیلی رقاص وخواننده معروف وزمان حال درمورد نوه او که لیلی نام داره ودرپی فیلم خصوصی مادربزرگش به یک حراج غیرقانونی میره تامانع ازفروش فیلم بشه واونجا با بابک هوشمنداشنا میشه کسی که پدرش به لیلی خواننده ربط پیدا میکنه… ……….
خلاصه: پدر امیر و پدر بی تا، دوستان قدیمی و صمیمی هستن.. امیر ازدواج ناموفقی رو پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش رو به امیر، ازدواج با بی تا گذاشته.. بی تا ناگزیر به ازدواجه چون پدرش بیماره و درآمدشون ناچیز.. در دوران عقد امیر و بی تا، پدر بی تا میمیره و بی تا ازدواج رو بهم میزنه.. حالا
خلاصه: تمام اتفاقات از یک قسم شروع شد! از قسمی که زیر بیرق سیاه امام حسین در ماه محرم خورده شد! اتفاقاتی که در یک محلهی برو بیا و برای دختر آخر و تهتغاریه آ سِد حسین افتاد… فتانه دختری که سه سال تمام به پای پسری به اسم شاهد ماند تا بلکه پسره شر و دزد محله سر به راه شده و جواب خواستگاریاش مثبت شود اما…