رمان مربای پرتقال پارت 154
سیاوش؟ سیاوش با شنیدن، صدای آرش درست کنار گوشش، تکانی میخورد. گیج به آرش نگاه میکند. – هوم؟ آرش با چشم و ابرو به چشماگ براق و لبخند پیروز مینا اشاره می کند. چشم و ابرویی
سیاوش؟ سیاوش با شنیدن، صدای آرش درست کنار گوشش، تکانی میخورد. گیج به آرش نگاه میکند. – هوم؟ آرش با چشم و ابرو به چشماگ براق و لبخند پیروز مینا اشاره می کند. چشم و ابرویی
#p161 تیزی چاقویی که ضامنش کشیده میشود،جلوی چشمانش برق میزند: _داد و بیداد کنی…میکنمش تو ناکجا آبادت… با لذت نگاهی به چهره ی ترسیده اش میکند و لبخند کریهی میزند: _چته…چرا ترسیدی
دست در جیب فرو برد و مکث کرد. انقدری هم بیدستوپا نبود و عقلش میرسید که هر زنی جز این لباسها، نیاز به چیزهای دیگری از جمله لباس زیر دارد. به قسمت سخت ماجرا رسیده بود و کمکی
#پارت_۳۴۹ #فصل_۳ دلشوره هام رو پشت روبنده پنهون کردم،اون مرد نباید از چیزی با خبر میشد. هنوز تنم از کتکاش درد میکرد و کبود بود. پسرکم با جیغ و خنده خودش رو توی
– هیچیش! نیما کوتاه نیامد. – نه خب بگو! نگاهی بهش انداختم. – آدم ها طور دیگه ای با شوهرهاشون رفتار می کنن، کاملا درسته! نیما با امیدواری نگاهم کرد. – خب؟! لبانم را با زبانم تر کردم. –
#پارت_۵۲۱ قلبش درون سینه اش آوار شد … روح از تنش پر کشید و رفت . خلیل دستپاچه شده بود و نمی دونست باید چیکار کنه … فرخ ساکت بود … و بقیه ی حاضران هم
یک چیزی این وسط درست نبود و ان احساساتی بود که درگیرش شده بود و نمی خواست ان را قبول کند که افسون با دیگر زنان اطرافش فرق دارد…! فرق داشت که تصمیم به ازدواج با او گرفت. مردی
انگار دارم تو گوش خر یاسین میخونم.. البته که بلانسبت جناب خر باشه.. لبه های پیراهن سفیدش و از شلوارش بیرون میکشه و بدون باز کردم دکمه ها از سرش بالا میاره.. چه بی اعصاب..؟ و طبق معمول هیچی هم
-برای سقط دلایله زیادی ممکنه وجود داشته باشه. به خصوص تو هفته های اول… استرس، عصبانیت، ناراحتی شدید، افتادن یا حتی خیلی وقت ها بدونه هیچ اتفاقه خاصی جنین سقط میشه که اونوقت مادر باید آزمایش های
گُـــلـــِ گــازانـــ🍃ـــیـــا: #پارتهفتادوهشت با لبخند فاصله گرفت. – دستمو میگیری، باهم میریم بیرون… حوصله ندارم دوباره با عموت دعوا کنم. اوکی؟ سری تکان داد. – باشه. فرید با رضایت و تحسین نگاهش
حسی با ته مایههای مرام و معرفت وادارش میکرد تا هر آنچه که برای خواهران خود میخواست، برای اون هم گرامی بدارد. همانطور که صیغهی موقت را در شان یک زن و صد البته خواهران خود نمیدید،
بیشتر از این اصرار میکرد این بار با خودش دست به یقه میشد. -رعنا دیگه! در حال خودش نبود وگرنه که امکان نداشت اسم دخترک خیره سر را پیش رفقایش سر زبان بگرداند. فکر لعنتی در یکی از آن
خلاصه: محمدمیعاد مردی با ایمان و خدا دوست است که از همسر خود، طهورا جدا شده و از او یک دختر سه ساله دارد،به خواستگاری آناهیتا میرود و خواستگاری او از آنا زندگی دختر را دستخوش تغییرات میکند..
♥️ خلاصه : روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خوندهی برادر فرهاده، فرهاد سالها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض میشه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخالهاش امید جدا شده، دیدن دوبارهی امید اون رو یاد روزهایی میندازه که با چند دیدار کوتاه … مریم و سلمان: ” سلمان اربابزادهای که
♥️خلاصه : داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار می کنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری می زنند، ولی هیچ ردی از آنها پیدا نمی کنند، در این میان یادداشت ها و پیام های مشکوکی از طرف امیر برای الا
🌼خلاصه: داستان در دو زمان حال و گذشته اتفاق میفته زمان گذشته زندگی لیلی رقاص وخواننده معروف وزمان حال درمورد نوه او که لیلی نام داره ودرپی فیلم خصوصی مادربزرگش به یک حراج غیرقانونی میره تامانع ازفروش فیلم بشه واونجا با بابک هوشمنداشنا میشه کسی که پدرش به لیلی خواننده ربط پیدا میکنه… ……….
خلاصه: پدر امیر و پدر بی تا، دوستان قدیمی و صمیمی هستن.. امیر ازدواج ناموفقی رو پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش رو به امیر، ازدواج با بی تا گذاشته.. بی تا ناگزیر به ازدواجه چون پدرش بیماره و درآمدشون ناچیز.. در دوران عقد امیر و بی تا، پدر بی تا میمیره و بی تا ازدواج رو بهم میزنه.. حالا
خلاصه: تمام اتفاقات از یک قسم شروع شد! از قسمی که زیر بیرق سیاه امام حسین در ماه محرم خورده شد! اتفاقاتی که در یک محلهی برو بیا و برای دختر آخر و تهتغاریه آ سِد حسین افتاد… فتانه دختری که سه سال تمام به پای پسری به اسم شاهد ماند تا بلکه پسره شر و دزد محله سر به راه شده و جواب خواستگاریاش مثبت شود اما…