رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت 7 4.2 (5)5 سال پیشبدون دیدگاه ـ چیزی می خواستی بگی؟ به انگشتانش که با ریتم آرام و منظمی روی فرمان ضرب گرفته بودند، خیره شدم و گفتم: ـ اون تو احتمالا شلوغه. اتومبیل را…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت 6 4.4 (8)5 سال پیش۱ دیدگاه اخم کردم و بعد از او پیاده شدم. سالن بزرگی بود، با ستون های عریض. بوی نم می داد و خیلی تاریک بود. دوباره خمیازه کشیدم. جلالی به…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت 5 4 (7)5 سال پیشبدون دیدگاه با رسیدن سفارش شام، کیانا از جا بلند شد، اما علی رضا با اخمی مصنوعی او را به نشستن دعوت کرد و از من کمک خواست. همزمان با برداشتن…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت 4 4.4 (9)5 سال پیشبدون دیدگاه با صدا خندید و ادامه داد: ـ ظهر کنکور داشتم و قرار بود بعد از امتحان با بچه های دبیرستان بریم بیرون خوش بگذرونیم. حدود ساعت هشت بود که…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت 3 4 (10)5 سال پیشبدون دیدگاه ـ یا من خنگ شدم، یا این که یه چیزهایی این وسط هست که نمی خوای در موردشون حرف بزنی. میشه در مورد هر چیزی خیلی دقیق و با…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت 2 3.8 (11)5 سال پیش۱ دیدگاه ـ حالا تعریف کن، می شنوم. لحنش کاملا آرام بود. منطقی بود و قصد نداشت با داد و فریادهایش در خیال خود مرا دچار عذاب وجدان کند. روی مبل…
رمان آسمان دیشب آسمان امشب پارت یک 4.5 (8)5 سال پیشبدون دیدگاه آسمان دیشب ، آسمان امشب نویسنده : safa9433 ژانر : عاشقانه ، معمایی یک لیوان نسکافه ی داغ و یک تخت راحت تر برای ادامه دادن خوابم. این…