رمان به شیرینی مرگ پارت 34 4.3 (6)

۲ دیدگاه
  دستان یخ زده اش را روی سینه کوروش گذاشت و بدون اینکه نگاهش را بالا بیاورد هول شده چیزی پراند… – م..ن خستم.. یع..نی چیزه خوابم میاد میخوام برم…