رمان دلبر استاد پارت 57

رمان دلبر استاد پارت 57 4.4 (56)

۳۹ دیدگاه
  باید برمیگشتم… باید پیداش میکردم… باید خیالم راحت میشد که حالش خوبه! با خاموش بودن دوباره گوشیش دستم مشت شد و این بار شماره خونه رو گرفتم و بعد…
رمان دلبر استاد پارت 56

رمان دلبر استاد پارت 56 4.2 (54)

۲۰ دیدگاه
  زنی که هیچوقت نتونست من و به چشم عروسش ببینه حالا بااین حرفاش سیخ داغ فرو میکرد تو جگرم که پوزخندی تحویلش دادم: _خیلی ممنون خدمتکارکه سینی قهوه رو…
رمان دلبر استاد پارت 55

رمان دلبر استاد پارت 55 4.2 (82)

۱۵ دیدگاه
  انگار دوباره باید تن میدادم به یه رابطه اجباری و هرچی بیشتر ساکت میموندم کمتر درد میکشیدم! جسمم و سپرده بودم بهش اما روحم جای دیگه ای سیر میکرد…
رمان دلبر استاد پارت 53

رمان دلبر استاد پارت 53 4.4 (74)

۳۱ دیدگاه
  قطره اشکی اروم از گوشه چشماش سر خورد: _ما نباید ازت غافل میشدیم…نباید راضی میشدیم که تو ندیده و نشناخته بری تو اون خونه و حالاهم این اتفاقا بیفته…
رمان دلبر استاد پارت 52

رمان دلبر استاد پارت 52 4.1 (79)

۷ دیدگاه
  ادامه داد: _اون الان انقدر خوشبخته که دیگه تورو به یاد هم نمیاره کن مطمئنم این دفعه که برم باهاش حرف بزنم رضایتش و میگیرم پوزخندی زدم: _رضایت اون…
رمان دلبر استاد پارت 47

رمان دلبر استاد پارت 47 4.3 (52)

۴ دیدگاه
  اون چی میفهمید اگه میگفتم نه؟ چی میفهمید اگه بهش میگفتم دلم شکسته و بریدم! جوابی که ندادم دوباره در زد: _خانم صدای من و میشنوید؟ این دفعه جواب…