رمان انرمال

رمان رسم دل پارت۱۳۵ 3.7 (15)

بدون دیدگاه
  سارا که به این شیطنت‌های کیاوش عادت کرده بود و خودش هم عاشق این ذوق کردن‌های کیاوش بود خنده‌ی شیطنت آمیزی تحویل کیاوش داد و همزمان دستاش رو دور…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت۱۳۲ 4.1 (14)

بدون دیدگاه
    سارا ابرویی بالا انداخت و گفت:   -بله می‌زنه ولی همچین دو برابر داره می‌زنه.   کیاوش لبخند روی لبش ماسید و جدی پرسید:   -یعنی چی منظورت…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۲۸ 4.2 (5)

۲ دیدگاه
      یه نفسی گرفتم و سعی کردم به خودم مسلط باشم. بعد آروم گفتم:   -خانمم منم نگفتم دروغ بگی گفتم یه جوری جمعش کن. مثلا بگو دوستش…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت۱۲۷ 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      حسابی دستپاچه شده بودم نمی‌دونستم چیکار کنم. نگران حال خودش و بچه بودم. باید سریع میرسوندمش دکتر ولی قبلش باید تبش پایین میومد. رفتم از آشپزخونه یه…