رمان زنجیر وزر پارت ۲۰۲ 4 (43)1 سال پیشبدون دیدگاه دوست داشتم از نگاه خندان و پر منظور نازلی سرم را بر دیوار بکوبم و اروند را بخاطر این توجه های افراطیاش تکه تکه کنم. -نازلی…
رمان زنجیر وزر پارت ۲۰۱ 4.6 (22)1 سال پیشبدون دیدگاه این کارو نکن افرام. منو از خودم متنفر نکن! یه کار نکن حس کنم که دیشب به زور بهت دست زدم! -اروند… -این رفتارهای افراطی چیه خانومم؟…
رمان زنجیر و زر پارت ۲۰۰ 4.3 (31)1 سال پیشبدون دیدگاه اروند: از حالات افرا نگران شده بود. صد البته که هرگز بدون اجازهاش به او دست نمیزد. با هیچ عنوانی تا وقتی که…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۹ 4.4 (35)1 سال پیش۲ دیدگاه افرا: تا اروند بلند شد نفس راحتی کشیدم. خیسی پاهایم هر لحظه بیشتر میشد و اگر کمی دیگر در اتاق میماند قطعاً متوجه حال بدم…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۸ 4.4 (27)1 سال پیشبدون دیدگاه آرام شروع به حرف زدن در گوشم کرد و چنان حسی در صدایش وجود داشت که نتوانستم مانع قلبم شوم و بیش از قبل به تن عضلانیاش…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۷ 4.6 (30)1 سال پیشبدون دیدگاه سیگارش را خاموش کرد و خود را تسلی داد. آن عشوه گر معصوم فقط و فقط به خودش تعلق داشت. آن تن شگفت انگیز…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۶ 4.3 (29)1 سال پیشبدون دیدگاه آنقدر با مهربانی نوازشم کرده بود، آنقدر برایم صبر کرده بود که تمام استرس و پریشان حالیام رفته بود و این مرد زیادی مرا از بَر بود!…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۵ 4.4 (35)1 سال پیشبدون دیدگاه -ار..اروند سر در گردنم فرو بُرد و لالهی گوشم را به نرمی بوسید. -جون اروند؟ چی میخواد عمر من؟ کاش میشد با…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۴ 3.9 (26)1 سال پیشبدون دیدگاه حرص، عشق، خواستن، هوس، شور، شیدایی و وصال دیگر داشت نفسش را میبرید و در این لحظه باید اتفاقی شبیه مرگ میافتاد تا بتواند بیخیاله شعله های خواستنی…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۳ 4.4 (29)1 سال پیشبدون دیدگاه از پشت سر دستش را گرفتم و زمزمه وار گفتم: -میشه نگام کنی؟ تکان ریزی که شانهاش خورد را به چشم دیدم و بعد…
رمان زنجیر و زر پارت ۱۹۲ 4.6 (25)1 سال پیشبدون دیدگاه دهانم بیشتر از این باز نمیشد. قطعاً بیش از این توانایی کش آمدن نداشت! -هر مردی تو این دنیا یه سبکیرو میپسنده. یکی میگه…
رمان زنجیرو زر پارت ۱۹۱ 4.4 (27)1 سال پیشبدون دیدگاه -گاهی وقت ها با کوچیک کردن خودت آدمی که کنارته رو هم لِه میکنی و الآن اِنقدر زیر سنگینی حرفات دارم لِه میشم افرا که دلم میخواد… …
رمان زنجیرو زر پارت ۱۹۰ 4.2 (30)1 سال پیش۲ دیدگاه شوکه به جای خالیاش خیره شد و عصبانی از کشوی کنار تخت پاکت سیگارش را بیرون کشید. روشنش کرد و کام عمیقی گرفت. شعلهی خشمی…
رمان زنجیر و زر پارت۱۸۹ 3.9 (31)1 سال پیشبدون دیدگاه برای امشب همینقدر صمیمیت کافی بود! خیلی بیش از قبل به هم نزدیک شده بودند و داشت برای تصاحب کامل جان میداد اما نمیشد! …
رمان زنجیر و زر پارت ۱۸۸ 4.3 (34)1 سال پیشبدون دیدگاه در همان حال برای خود خط و نشان کشید که باید خودت را کنترل کنی! نباید با حرکات تند و وحشیانه معصومیت دستوپا…