رمان شالوده عشق پارت 273 4.3 (98)3 ماه پیش۳ دیدگاه اصلاً چطور اجازه به این همه تحقیر شدن داده بود؟! شمیم که نگاه پر کینهاش را خیلی حس کرده بود، کمی نزدیک شد و…
رمان شالوده عشق پارت 272 4.2 (103)3 ماه پیش۶ دیدگاه -خیلی درد دارم ح..حس میکنم گردنم شکسته! و همین یک جمله کافی بود تا دوباره شبیه انسان های غارنشین به جان یکدیگر بیفتند. …
رمان شالوده عشق پارت 271 4.3 (139)3 ماه پیش۱ دیدگاه و دقیقاً همانطور که مطمئن بودم، هیولای وحشیای که همیشه در وجودش زندگی میکرد خیلی زود به سطح آمد و مشت اول را چنان محکم به…
رمان شالوده عشق پارت 270 4.2 (130)4 ماه پیشبدون دیدگاه نگاهم خیره به امیرخان و هر چه التماس بود در چشمانم ریختم تا حداقل او آرام بگیرد. اما این مرد چه زمانی آرام گرفته بود که…
رمان شالوده عشق پارت 269 4.3 (147)4 ماه پیش۱ دیدگاه -امیر ب..بذار با هم حرف بزنیم گو..گوش بده بهم. -بِبُر صداتو خب؟ فقط بِبُر صداتو! دزدگیر یک ماشین سفید رنگ به صدا…
رمان شالوده عشق پارت 268 4.3 (30)4 ماه پیش۱ دیدگاه -فعلاً خداحافظ دخترم الآن عجله دارم بعداً بازم مفصل با هم حرف میزنیم. بغض کرده و بیآنکه بتوانم کلمهای بگویم برایش سر تکان دادم. …
رمان شالوده عشق پارت 267 4.5 (8)4 ماه پیشبدون دیدگاه -هیچوقت از یادم نرفت که دوباره بخوام یادآوریش کنم. روزی که آذر ازدواج کرد برای همیشه از زندگیم بیرونش کردم و از اینجا رفتم. اما وقتی…
رمان شالوده عشق پارت 266 4.4 (60)4 ماه پیشبدون دیدگاه -اگر از قبل آشنا بودین پس چطور وقتی شمارو دید نشناخت؟! لبخندش تلختر شد و میشد گرفتگی را به خوبی در صورتش دید. …
رمان شالوده عشق پارت 265 4.6 (43)4 ماه پیشبدون دیدگاه -… -فعلاً تنهات میذارم عزیزم یه کم با خودت خلوت کنی حالت بهتر میشه. هیلدا که از اتاق بیرون رفت سرعت اشک هایم بیشتر…
رمان شالوده عشق پارت 264 4.6 (67)4 ماه پیش۱ دیدگاه -… -میگن رو دستش نیست قراره آخر شب بیاد در مورد شرایطت حرف بزنیم البته جفتمونم میدونیم با وجود امیرخان واقعاً یه جدایی راحت پیش روت نیست. مخصوصاً…
رمان شالوده عشق پارت 263 4.4 (59)4 ماه پیشبدون دیدگاه -از این طرف… آره درسته بذارید همونجا. شوکه به کارگرها و وسایل در دستشان خیره شدم و رو به رادان گفتم: -چه خبره؟ اینا…
رمان شالوده عشق پارت 262 4.7 (68)4 ماه پیش۲ دیدگاه شوکه سرم را به چپ و راست تکان دادم. خدایا چه داشت میگفت…؟! آنقدر مشئمز شده بودم که حتی نتوانستم جوابش را دهم و…
رمان شالوده عشق پارت 261 4.6 (79)4 ماه پیشبدون دیدگاه یکدفعه شانه هایم نامحسوس بالا پریدند و تنم یخ زد. اما رادان بیخبر و با همان برق خیره کنندهای که در چشمانش بود، ادامه داد: …
رمان شالوده عشق پارت 260 4.5 (54)4 ماه پیشبدون دیدگاه پانیذ با هر دو دست صورتش را پوشاند و صدای هق هق هایش در تمام حیاط پیچید. عقب کشید و به نجمی اشاره کرد تا…
رمان شالوده عشق پارت 259 4.6 (87)5 ماه پیش۱ دیدگاه -بهت گفتم گمشو بیرون فکر کردی کی هستی که به زن من، به عشق من، به ناموس من میگی هرزه؟ لاشی؟ لاشی هان؟ یه لاشی بهت…