رمان ماتیک پارت ۱۸۸ 4.3 (21)3 ماه پیشبدون دیدگاه یگانه ظرف تخمه را سمت خودش کشید و رو به سوگول چشمک زد _ ازون پسره چه خبر؟ هنوز پا جلو نذاشته؟ نگاه سوگول و لادن…
رمان ماتیک پارت ۱۸۷ 4.3 (80)3 ماه پیش۳ دیدگاه هم زمان سوگول با سینی چای وارد شد و اخترخاتون آرام جمع را ترک کرد ساواش کنار گوشش غر زد _ اصلا کارت درست نیست دخترخانم…
رمان ماتیک پارت ۱۸۶ 4.5 (152)3 ماه پیش۹ دیدگاه وارد خانه که شدند لادن ناخواسته اخم کرد خانهی عمهی شوهرش بود و او تا به حال دعوت نشده بود! ساواش زنگ را فشرد و لادن…
رمان ماتیک پارت ۱۸۵ 4.4 (279)4 ماه پیش۱۰ دیدگاه _ با کی قرار داری؟ _ بپوش لباستو بریم ، مغزمو خوردی _ چطور من بی اجازهی آقا حق ندارم از خونه برم بیرون اون وقت…
رمان ماتیک پارت ۱۸۴ 4.5 (138)4 ماه پیش۴ دیدگاه ساواش لبخند زد بچه ها با شدت بیشتری خندیدند سرهای همگی سمت لادن برگشته بود ساواش با لبخند ساندویچ را گرفت و روی صندلی لادن…
رمان ماتیک پارت 183 4.4 (145)4 ماه پیش۱ دیدگاه _ لیست گروهبندی های ارائه رو بیارید واسم امتحان بمونه تایم بعدی صدای اعتراض ها بلند شد ساواش نگاهی به لیست کرد و بی توجه…
رمان ماتیک پارت ۱۸۲ 4.2 (134)5 ماه پیشبدون دیدگاه بی حال روی صندلی کنار پنجره نشسته و با خودکار بنفشی از ست خودکارهایی که ساواش خریده بود روی صفحه اول کلاسورش خطوط درهم میکشید ضعف…
رمان ماتیک پارت ۱۸۱ 4.4 (302)6 ماه پیش۳ دیدگاه قاشق را با حرص در کاسه پرت کرد و بلند شد _ سوپتو میخوری یک ربع دیگه برمیگردم نخورده باشی میریزم تو حلقت دارو داری ، نخوری…
رمان ماتیک پارت ۱۸۰ 4.3 (152)6 ماه پیشبدون دیدگاه ساواش سر تکان داد _ باشه .. آروم باش _ برو بیرون تنهام بذار _ آروم باش میرم _ به خانوادم خبر بده …
رمان ماتیک پارت ۱۷۹ 4.6 (267)6 ماه پیش۴ دیدگاه لادن به سختی لب زد _ من … چرا اینجام پرستار با نگاهی معنی دار نگاهش کرد _ خودتو خسته نکن بری بخش روانشناس معاینهات…
رمان ماتیک پارت ۱۷۸ 4.5 (158)6 ماه پیش۴ دیدگاه ** سرش تیرمیکشید و پیشانی اش نبض میزد صدایی در گوش هایش پشت سرهم تکرارمیشد صدای دخترانه ای که با شیطنت کلمه استاد از دهانش…
رمان ماتیک پارت 177 4.5 (227)7 ماه پیش۱۸ دیدگاه درد با شدت تا گردنش پخش شد و صدای فریاد متعجب نگهبان بلند شد هی چکار میکنی دیونه؟؟ شانه هایش را گرفت و هول شده عقب کشیدش خواست…
رمان ماتیک پارت 176 4.6 (154)7 ماه پیش۱۲ دیدگاه ساواش سرش را میان دستانش گرفت و نالید تقصیر منه…. من کشتمش با زانو بر روی زمین افتاد دکتر بی توجه به او با…
رمان ماتیک پارت 175 4.4 (167)7 ماه پیش۵ دیدگاه ضربان نداره زانوهای ساواش لرزید احساس کرد ضربان قلب او هم قط خواهد شد مرد بدون هیچ اضطرابی با جدیت رو به او دستور داد راهنمایشون کنید بیرون…
رمان ماتیک پارت 174 4.5 (169)7 ماه پیش۲۲ دیدگاه به یاد نمی آورد شاید زمان بالا رفتن پله ها آن هارا گم کرده بود ، شاید… مگر مهم بود؟ دخترک نفس نمیکشید! سمت خیابان…