سوگول با صدایی بلند جواب داد   _ از‌کجا میدونستی مامان جون؟ نیتت خیر بوده فکر می‌کردی همه‌ی دخترا مثل دخترای اطراف خودمون پاک و خانومن   لادن…

    آرام سر تکان داد   _ خوش اومدید   عمه و مادرش اخترخاتون پشت چشم نازک کردند ، سوگل سرد جواب داد و روی مبل نیم خیز شد…

  دور تا دور آشپزخانه را ظرف های کثیف گرفته بود   قاشق های ژله ای ، بشقاب های شیر و کاکائو و ظروف سالاد   احساس میکرد پاهایش تاول…

      لادن با حرص پوف کشید   _ چون فکر میکنن خودمو میگیرم! اون سری هم که کلاسو کنسل کردن تو مجبورم کردی بیام فکر میکنن بخاطر من…

        کلافه آه کشید و سمت آسانسوری که برای دانشجوها بود برگشت   به سختی میتوانست بدون کمک راه برود   نگاه سنگین پسرها را روی خودش…

    ساواش بدون آنکه محلش دهد شامپو را روی سر خودش ریخت و موهایش را چنگ زد   لادن همچنان چشمانش را بسته بود   ساواش با جدیت برخلاف…

        با اخم سمتش رفت   لادن در خود جمع شد و او خودش را نزدیک تر کشید   روی تخت خیمه زد و خیره به صورت…

      لادن قهرآلود گفت   _ مبحث بندی فیزیکم مونده   لبخند اینبار ساواش بدجنس بود   برای فیزیکش فکر دیگری داشت!   طفلک دختر بیچاره!   _…

        قبل ازینکه راست بایستد ساواش بازویش را کشید   روی صندلی پرتش کرد و چانه اش را محکم گرفت   چشمان لادن از حدقه بیرون زد…

        ساواش اجازه نداد دستش را کنار بکشد   سر بتادین را باز کرد و خیره اش شد   _ تو بگو چیکار کنم چی میخوای از…

    _ گمشو تو اتاق لادن اشتباه کردم آوردمت اینجا بلای جونی میفهمی؟ آوردمت که بشی آینه دقم   لادن بغض کرده ایستاد   مچ پایش تیر می‌کشید  …

  ساواش در سکوت نگاهش کرد   لادن دل را به دریا زد می‌دانست ساواش عصبی تر از همیشه می‌شود اما باید می‌پرسید   یک بار برای همیشه!   _…

  ساواش گرفته لب زد   _ چند ثانیه بیشتر طول نمیکشه بعدش راحتی   لادن بغض کرده نالید   _ ازت متنفرم اگر منو اونجا ول نمیکردی اینطوری نمی‌شد…

    لیلا با لحنی آرام تر توضیح داد   _ داشته پیاده میومده خونه که مزاحمش شدن خواسته فرار کنه این بلا سرش اومده اصلا خونتون کجاست؟ چرا وقتی…

  با این همه تحمل دیدن ساواش را نداشت   حاضر بود شب را در خیابان بماند!   _ فعلا نمیخوام ساواش چیزی بدونه باشه ابجی؟ قول بده بهم  …