رمان مادیان وحشی پارت 19 4.8 (6)

بدون دیدگاه
💜آسنات💜 از فرودگاه برمیگشتیم دست امیر ارسلانو گرفتم و بوسیدمش +اگه تو نبودی معلوم نبود چه بلایی سرمون میومد مدیونتم لبخند محوی زد و دستشو از تو دستم بیرون کشید…

رمان مادیان وحشی پارت 16 4.5 (12)

۲ دیدگاه
🥂میثاق🥂 کلافه و عصبی دستی بین موهام کشیدم و لبامو گذاشتم رو لباش چشماشو بست … گاز ریزی از لب پایینش گرفتم که همکاری کرد … دستاشو گذاشت رو شقیقم…

رمان مادیان وحشی پارت 11 5 (6)

۱ دیدگاه
🖤امیر ارسلان🖤 +آسنات بیا صبحانتو بخور باید بریم ــ دارم میام ، یه دیقه فقد … داشتم چایَمو مزه مزه میکردم که گوشیم زنگ خورد بابا بود … +سلام بله؟…

رمان مادیان وحشی پارت 10 5 (4)

بدون دیدگاه
🤍بنیتا🤍 Benita قلیونو ازم گرفت و عصبی گذاشتش بین لبای خودش ــ مگه نگفتم نکش؟ هوم؟ چرا گوش نمیدی؟ تو گلو خندیدم و اروم گفتم +مامان تو که خودتم داری…

رمان مادیان وحشی پارت 9 4.5 (8)

بدون دیدگاه
💜آسنات💜 Asenat ﴿+ از زبان آسنـات ــ از زبان بنیتا ±از زبان ملیکـا ﴾ دست بنیتا و ملیکا رو گرفتم و نشوندمشون رو مبل نمیدونستم اگه امیر ارسلان بفهمه اوردمشون…

رمان مادیان وحشی پارت 6 4.8 (8)

۳ دیدگاه
+خب… ببین اینجا واحد طراحیه طرحا رو اینجا میکشن بعد ؛از دفتر آرمین برسی میشن در واقع ارمین سرپرست گروه طراحیه ، لباسایی که خودش طرحشونو کشیده همه عالی بودن…