رمان مادیان وحشی پارت 4 4.3 (9)

۹ دیدگاه
💙مهراب Mehrab💙 Mehrab زبونی رو لبام کشیدم و لواشکمو گذاشتم تو دهنم بابا که خیلی استرس داشت واسه گند نزدنم جلوی بقیه اومد رو به روم و یکی از لواشکامو…

رمان مادیان وحشی پارت 2 4.1 (13)

بدون دیدگاه
🤍بنیتا🤍 با صدای زنگ گوشیم نگاهمو از جمعیت دختر پسرای جوون گرفتم … با دیدن اسم مهراب ذوق زده گوشیو برداشتم … +واااایی مهراب! ــ چطوری عشقم؟ +اوف! خیلی بد…