رمان ماه تابانم

رمان ماه تابانم پارت ۸۹ 4.4 (25)

۶ دیدگاه
      امروز بدونه اینکه ذره‌ای استراحت کنم مثل سایه دنبال امیر افتاده بودم که بدون اینکه سراغ تابان بره به خونه برگشت و ماشین داخل برد.   کلافه…
رمان ماه تابانم

رمان ماه تابانم پارت ۸۷ 4 (24)

۱ دیدگاه
      کلافه دستشو لای موهاش کشید و با حرص گفت: -لعنتی نمیتونم تنهات بزارم میفهمی؟ یه بار تنهات گذاشتم دیدی چی شد… اگه دوباره یکی دیگه بیاد سراغت…
رمان ماه تابانم

رمان ماه تابانم پارت ۸۴ 4.4 (16)

۱ دیدگاه
    دست مشت شده‌ام به دیوار کوبیدم -ببند دهنت هرزه‌ی عوضی..تابان من از گل پاک‌تره چطور میتونی انقدر اشغال باشی که راجبش این حرف هارو بزنی هان؟   تا…
رمان ماه تابانم

رمان ماه تابانم پارت ۸۳ 4.3 (21)

۱ دیدگاه
        امیر چنان فریادی کشید که چهار ستون خونه به لرز دراومد چه برسه به تن لاغر مردنی علیرضا..سمتش قدم برداشت مشت محکمی رو صورتش کوبید -بی…