رمان در مسیر سرنوشت پارت ۵۳ 4.2 (40)

بدون دیدگاه
هیچ جونی برام نمونده….دراز میکشم رو تشک….احساس میکنم تنم کوره ی آتیشه…..سرم داره میترکه…چهره ی خونی مرده جلو چشامه و هیچ جوره نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم…. نمیدونم…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۵۰ 4.4 (27)

۱ دیدگاه
_ قراره تا چند روز بمونه….. _ اینجور که میدونم تا سه روز…حالا شاید بیشتر شه شایدم کمتر…… چشماشو ریز میکنه و میگه: دختره تو این مدت نمیخواد بره جایی؟…خونه…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۴۵ 3.6 (36)

۴ دیدگاه
با هر بار اوق زدن انگار جونمه که داره از گلوم در میاد…تمایل زیادی به خوابیدن دارم… سرم گیج میره و کنار جدول دراز میکشم… تصویر رقت انگیزی دارم….دختری با…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۴۳ 4 (39)

۳ دیدگاه
با باز شدن در حموم گوشی رو پرت میکنم رو تخت… با حوله میاد بیرون و مشکوک نگام میکنه…. _مثل اینکه اشتباه کردم برات خریدم…آره.. با ناراحتی نگاش میکنم: چیکار…