رمان در مسیر سرنوشت پارت ۳۵ 4.1 (36)

۸ دیدگاه
تنگ رو میزارم رو میز و بلند میشم….. _این ماهی ها خیلی بزرگه.. باید کوچیکش رو میگرفتی….اینا زود میمیرن.. سمت آشپزخونه میره و همزمان میگه: دیگه سه تاش که با…

رمان در مسیر سرنوست پارت ۳۳ 4.2 (28)

۱ دیدگاه
زودتر از اون پیاده میشم و سمت آسانسور میرم… نمیخوام حتی یه بسته کوچیک هم کمکش بردارم….مگه من خواستم بگیره…. بسته های زیادی تو دستشه و سمتم میاد… با حرص…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۳۰ 4.3 (23)

۴ دیدگاه
میشینه رو تخت و انگاری با خودش حرف میزنه:اگه بفهمن میکشنم… اونا بهم اعتماد دارن.. خدا لعنتت کنه آرمین….از اولم دوسم نداشتی… جلو پاش میشنم… _ فرنوش تو رو خدا…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۲۹ 4.5 (19)

۲ دیدگاه
_ نمیدونم.. بخدا نمیدونم چیکار کنم لیلا.. گیج شدم… اصلا حالم خوب نیست….نمیدونم پول رو چجوری جور کنم… باورم نمیشه… یعنی واقعا میخواد اینهمه پولو بده… _ دیونه شدی فرنوش..…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۲۵ 4 (23)

۳ دیدگاه
کیسه ی آب گرمو میذارم کنار و بلند میشم و سمت آیفون میرم… با دیدن کسی که تو تصویر میبینم از تعجب دهنم باز میمونه…این اینجا چیکار میکنه….دو دل میمونم…