رمان اردیبهشت پارت 123 4.2 (17)

۲ دیدگاه
  *** ساعتِ کامپیوتری ماشین عدد نه و چهل دقیقه رو به نمایش گذاشته بود … بیشتر از سه ساعت می شد که آرام رو به بیمارستان تحویل داده بود…

رمان اردیبهشت پارت 118 4.7 (25)

۳ دیدگاه
  بدجوری دلم هوس … و ناگهان صدای مجید با صداش ادغام شده … توی فضای سنگینِ خونه پیچید … . – سالام ! می خواستم تلفنی باهات حرف بزنم…