رمان جادوی سیاه پارت 31 3.8 (30)2 سال پیش۴۷ دیدگاه* * * * درسمت منو باز کرد ، دستشو گذاشت روی در … بهم خیره شد و لب زد : _ پیاده شو … سرمو محکم به طرفین تکون…
رمان جادوی سیاه پارت 30 3.9 (11)2 سال پیش۳۳ دیدگاه&& توماس && با دستایی مشت شده به کلبه ی سوخته ی رو به روم خیره شدم … لبامو محکم رو هم فشار دادم که یکی از نگهبانا با ترس…
رمان جادوی سیاه پارت 29 5 (8)2 سال پیش۱۷ دیدگاه* * * * اب دهنمو قورت دادم و نگاهی به اطراف انداختم … همه جا تاریک بود ، ساعت حدود دور و ورای دوعه شب بود … وقتی مطمعن…
رمان جادوی سیاه پارت 28 4.1 (8)2 سال پیش۱۰ دیدگاه* * * * با نفس نفس پشت درخت پناه گرفتم … یکم سرمو کج کردم و نگاهی انداختم ، داشتن با هم حرف میزدن … به درخت تکیه دادم…
رمان جادوی سیاه پارت 27 3.9 (16)2 سال پیش۲۸ دیدگاه* * * * دستمو توی موهاش فرو بردم و بهش خیره شدم … رو به روی تی وی ، روی کاناپه بودیم … من نشسته بودم ، اونم دراز…
رمان جادوی سیاه پارت 26 4.7 (12)2 سال پیش۱۲ دیدگاه* * * * خسته در رو هل دادم و داخل خونه شدم … همه جا تاریک بود … آهی کشیدم و در رو بستم که همون لحظه صدای کسی…
رمان جادوی سیاه پارت 25 4.5 (13)2 سال پیش۴۵ دیدگاه* * * * با بغض و چشمای لبریز از اشکم به دختر و پسرایی که توی پیاده رو ؛ دست تو دست هم قدم بر میداشتن ، خیره شدم…
رمان جادوی سیاه پارت 24 4.6 (9)2 سال پیش۳۵ دیدگاه* * * * سرمو روی شونش گذاشتم و باهاش همقدم شدم … به دستامون که چفت هم بود ، خیره شدم … لبخند محوی زدم و به خیابون رو…
رمان جادوی سیاه پارت 23 4.4 (16)2 سال پیش۴۴ دیدگاه* * * * به درخت تکیه داده بودم و سوت زنان اطرافو نگاه میکردم … مچ دستمو بالا آوردم و به ساعت مچیم خیره شدم … ساعت ۴ بعد…
رمان جادوی سیاه پارت 22 4.5 (11)2 سال پیش۲۳ دیدگاه* * * * روی مبل ؛ جلوی تی وی نشسته بودم و داشتم فیلم میدیدم که با صدای ارسلان ، سرمو چرخوندم طرفش : _ کلارا … . روی…
رمان جادوی سیاه پارت 21 4.4 (17)2 سال پیش۱۳ دیدگاه&& کلارا && توی اتاق استراحت دکترا بودم و داشتم چاییمو میخوردم که در باز شد و دکتر اسکات داخل اومد … با دیدنش ، اخم ریزی کردم … دختره…
رمان جادوی سیاه پارت 20 4.6 (15)2 سال پیش۹ دیدگاه* * * * لیوان مشروبشو سر کشید و با نفس نفس گذاشتش روی میز … چشمامو ریز کردم و از دور بهش زل زدم … اون پسره ، ارسلان…
رمان جادوی سیاه پارت 19 4.4 (19)2 سال پیش۳ دیدگاه&& توماس && پوک عمیقی از سیگارم کشیدم و دودشو توی هوا فوت کردم … نگاهمو به اطراف دوختم و دنبال اون جاسوس گشتم … توی پارتی بودم و ساعتم…
رمان جادوی سیاه پارت 18 4.4 (14)2 سال پیش۵ دیدگاه* * * * عصبی از پشت دیوار ، به ارسلان و اون دختره ی رو مخ خیره شدم … . دستام از عصبانیت مشت شده بودن ! … خیلی…
رمان جادوی سیاه پارت 17 4.1 (19)2 سال پیش۳۱ دیدگاه&& کلارا && همونطور که داشت کمربندشو می بست ، از گوشه ی چشم خیرم شد و لب زد : _ جای نگاه کردن به من … بلند شو ،…