رمان سرمست پارت ۶۷ 4.4 (17)

بدون دیدگاه
    جا خورده حرفی نزد و دنبالم اومد که از ساختمون بیرون رفتیم. در ماشین رو باز کردم و هولش دادم روی صندلی که جیغ خفه‌ای کشید.   خشمگین…

رمان سرمست پارت ۶۶ 4.1 (12)

بدون دیدگاه
    در باز بود و مهشید برای استقبالم، توی چهارچوب منتظر وایساده بود.   از این توجه های الکیش متنفر بودم! سری به نشونه‌ی “سلام” تکون دادم و به…

رمان سرمست پارت ۶۲ 4.6 (13)

بدون دیدگاه
    پشیمون شماره‌رو پاک کردم و خمیازه‌ی کوتاهی از سر خستگی کشیدم. هم خسته بودم و هم گشنه.   انقدر هم توی این اتاق مونده بودم که رسما دلم…

رمان سرمست پارت ۶۱ 4.3 (18)

۱ دیدگاه
      وارد حموم شدم و لباس‌هام رو آویزون کردم. برهنه شدم و شیرآب رو باز کردم. زیر آب وایسادم و چشم‌هام رو بستم که تصویر ماهد، جلوی چشمم…

رمان سرمست پارت ۵۸ 4 (14)

بدون دیدگاه
    – من از طرف ماهد ازتون معذرت میخوام. نباید اونجوری باهاتون حرف می‌زد!   کنج لبش با تمسخر بالا رفت. – باعث این رفتار ماهد تویی‌! بعد میای…

رمان سرمست پارت ۵۷ 4.1 (16)

بدون دیدگاه
  با استرس انگشت‌هام و بهم پیچیدم. چنددقیقه‌ای میشد که به خونه‌ی ثریا خانم اومدیم و توی این چنددقیقه، تنها ثریا خانم با نگاه نافذش بهم خیره شده بود.  …

رمان سرمست پارت ۵۵ 4.3 (31)

۳ دیدگاه
    شونه‌ای بالا انداخت و از جا برخاست. انعامی به گارسونه داد و دستم رو گرفت. – بریم.   با دست آزادم دوباره زدم توی سرم که گیج نگاهم…