رمان شروع تلخ پارت 4

۶ دیدگاه
      بی حوصله از پله ها بالا رفتم ؛ سمت حموم رفتم لباسمو درارودم ‌‌، رفتم زیر دوش صدای گریش پیچیدتوگوشم ؛ مهرداد تورو خدا کلافه چنگی به…

رمان شروع تلخ پارت 3

بدون دیدگاه
    لباسمو پوشیدم .. نگاهی به مامان کردم تو جاش دراز کشید .. لبخندی زدمو گفتم : امروز زودتر میام قربونت برم مامان – نه مادر خوبم – به…

رمان شروع تلخ پارت 2

بدون دیدگاه
  نگاهی به ساعت کردم یه رب به چهار بود مانتومو پوشیدمو رو به زهره گفتم : مرسی زهره جان جبران میکنم زهره – تو چند وقته ساعت چهار کجا…
رمان شروع تلخ

رمان شروع تلخ پارت 1

۶ دیدگاه
    (شروعِ تلخ) سوگند روبروش ایستاده بودم با نفرت نگاهی به چشمام انداخت و گفت : _یه وارث میاری و گورت و گم میکنی؟ یقه لباسمو گرفت و به…
رمان شروع تلخ

رمان شروع تلخ

بدون دیدگاه
      رمان شروع تلخ  نویسنده : فاطمه .ب ژانر : عاشقانه  بخشی از خلاصه رمان شروع تلخ :   سوگند روبروش ایستاده بودم با نفرت نگاهی به چشمام…