رمان شروع تلخ پارت 46 سال پیش۶ دیدگاه بی حوصله از پله ها بالا رفتم ؛ سمت حموم رفتم لباسمو درارودم ، رفتم زیر دوش صدای گریش پیچیدتوگوشم ؛ مهرداد تورو خدا کلافه چنگی به…
رمان شروع تلخ پارت 36 سال پیشبدون دیدگاه لباسمو پوشیدم .. نگاهی به مامان کردم تو جاش دراز کشید .. لبخندی زدمو گفتم : امروز زودتر میام قربونت برم مامان – نه مادر خوبم – به…
رمان شروع تلخ پارت 26 سال پیشبدون دیدگاه نگاهی به ساعت کردم یه رب به چهار بود مانتومو پوشیدمو رو به زهره گفتم : مرسی زهره جان جبران میکنم زهره – تو چند وقته ساعت چهار کجا…
رمان شروع تلخ پارت 16 سال پیش۶ دیدگاه (شروعِ تلخ) سوگند روبروش ایستاده بودم با نفرت نگاهی به چشمام انداخت و گفت : _یه وارث میاری و گورت و گم میکنی؟ یقه لباسمو گرفت و به…
رمان شروع تلخ6 سال پیشبدون دیدگاه رمان شروع تلخ نویسنده : فاطمه .ب ژانر : عاشقانه بخشی از خلاصه رمان شروع تلخ : سوگند روبروش ایستاده بودم با نفرت نگاهی به چشمام…