دانلود رمان پروانه ام به صورت pdf کامل نویسـنده: صدف_ز 3.3 (11)2 ماه پیش۳ دیدگاهدانلود رمان پروانه ام به صورت pdf کامل نویسـنده: صدف_ز خلاصه : با قتل مشکوک “سیاوش امیر افشار” ، برادر کوچکترش “آوش” به ایران فرا خونده میشه برای تصرف و…
دانلود رمان مرواریدی در صدف به صورتpdf کامل از زهرا سادات رضوی 4.9 (7)4 ماه پیشبدون دیدگاه خلاصه : پارسا نیک نام، بازپرس سابق دادگستری، مردی که در برهه ای از زندگی پرتلاطمش به خواست و در واقع خواهش پدرش (حسین نیک نام) اجبارا و موقت…
رمان مادمازل پارت(پایانی) 4.3 (66)1 سال پیش۲ دیدگاه نفس عمیقی کشیدم اره من ازش متنفرم نبودم دیگه نبودم حتی این روزها کلافه بودم که چرا دیگه بههم اهمیت نمیده و نازمو نمیکشه اما شرایط ما همین…
رمان مادمازل پارت ۲۲۳ 4.4 (26)1 سال پیش۴ دیدگاه *یک ماه بعد* پتو رو با بی حوصلگی از روی بدنم کنار زدم و با کرختی سرم رو کج کردم و نگاهی به…
رمان مادمازل پارت ۲۲۲ 4.4 (35)1 سال پیشبدون دیدگاه دراز کشیدم رو تخت و خسته و غمگین سرم رو گذاشتم روی بالش و به پهلو دراز کشیدم. هندزفریمو توی گوشهام فرو بردم و…
رمان مادمازل پارت ۲۲۱ 4.9 (31)1 سال پیش۵ دیدگاه دلخور و مایوس نگاهم کرد. چنان چه انگار انتظار شنیدن هر حرفی رو از طرف من داشت جز اینکه با صراحت قاتل صداش بزنم! سرش رو با…
رمان مادمازل پارت ۲۲۰ 4.4 (45)1 سال پیش۲ دیدگاه جمله ی من اونقدر رک و صریح و تند بود که در لحظه دهن باز کرد داد و قال راه بندازه اما به سختی خودش رو کنترل کرد.…
رمان مادمازل پارت ۲۱۹ 4.4 (37)1 سال پیشبدون دیدگاه مسواک که زدم باز اومدم که فارغ از تمام کارها لم بدم رو کاناپه و حواسمو با چیزهای فرعی و الکی پرت کنم و ذهنمو از تلخی ها…
رمان مادمازل پارت ۲۱۸ 4 (48)1 سال پیشبدون دیدگاه دراز کشیده بودم رو کاناپه و یه کوسن هم گذاشته بودم زیر سرم و با چشمهای بسته و صورت رو به سقف آهنگ گوش میدادم. حوصله ی…
رمان دیوونه های با نمک پارت ۱۹ 4 (9)1 سال پیش۲ دیدگاهویهان : خیلی خب برو دیگه من : ایششش و بعد رفتم سمت پایین من : سلاااااااام بابا جونم با این سلامی که من کردم بابا که روی مبل نشسته…
رمان دیوونه های با نمک پارت ۱۸ 4 (8)1 سال پیشبدون دیدگاهرفتم سمت اتاقم و وسایلامو چیدم بعد از چیدن اون همه وسیله خسته نشستم روی تختم، و نگاهی به اتاق کردم آخ که چقدر دل تنگ این اتاق بودم یهویی…
رمان مادمازل پارت ۲۱۷ 4.3 (41)1 سال پیشبدون دیدگاه نفسش عمیق و آه مانندی کشید. چنددقیقه ای بدون حرف کنارهم نشستیم تا اینکه به خودش اومد و با شکستن سکوت گفت: -من یک درصد احتمالا…
رمان مادمازل پارت ۲۱۶ 4.1 (49)1 سال پیشبدون دیدگاه ازش رو برگردوندم و با بی حوصلگی و خستگی شال و بعد هم لباسی که تنم بود رو درآوردم و پرت کردم کنار! منی که به شدت رو…
رمان مادمازل پارت ۲۱۵ 3.8 (49)1 سال پیشبدون دیدگاه هاج و واج نگاهش کردم. تو دنیا آخه میشد موجودی پررو تر از فرزام دید؟ فرزامی که حتی حالا هم اخلاقهای گند و مزخرفش رو نمیخواست کنار بزاره…
رمان مادمازل پارت ۲۱۴ 4.4 (37)1 سال پیشبدون دیدگاه پوزخندی زد و گفت: -چند روز نبودی راه اتاقمون رو گم کردی…اتاق اونوره نه اینجا! بعله! آقاعادت کرده بود به اینکه تمام کارهاش…