حوالی چشمانت❤️👀 پارت4

بدون دیدگاه
دختری که حضور در جمع دوستاش رو به بودن در خونه ترجیح میداد. دوباره چشمم به پری خورد که چجوری با عشوه زیر گوش بابا پچ پچ میکرد. با حالت…

حوالی چشمانت❤️👀 پارت3

بدون دیدگاه
اونم با بی رحمی کتکم زد و بهم گفت دختره خراب جنده بازیای خودتو به داداش بی گناه من نچسبون تهدیدم کرد که به بابام چیزی نگم. بعد از اون…

حوالی چشمانت❤️👀 پارت2

بدون دیدگاه
+خیلی دوست دارم بدونم اون جادوگر چی تو گوشش خونده که راضیش کرده. _سحر تروخدا ولشکن بگو من چیکار کنم یه راهی جلو پای من بزار. +من میگم برو ده…

حوالی چشمانت❤️👀 پارت1

بدون دیدگاه
#Part_1 +چیکار میخوای کنی پناه؟ _فرار +چی!!دیوونه شدی کجا میخوای بری اصلا کجارو داری بری. _میگی چیکار کنم یه عمر با یکی همسن بابام زندگی کنم؟! +نه عزیزم من این…

حوالی چشمانت❤️👀 مقدمه

بدون دیدگاه
مقدم‍ــــ❤️ فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست تا تلخی نباشد شیرینی نیست و گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید…
رمان پسرخاله پارت 112

رمان پسرخاله پارت 112

۲ دیدگاه
  بازم خندیدم و گفتم:     -نهههه یاسر نهه….     به کل دست از پروژه اش کشید و روی صندلی چرخدارش کاملا چرخید سمت من.نگرانی و کنجکاوی رو…
رمان پسرخاله پارت 111

رمان پسرخاله پارت 111

۲ دیدگاه
  اینو گفت و با کشیدن یه نفس عمیق به سمت دررفت. ایمان داشتم مادرم چیزای زیادی رو داره ازم مخفی میکنه… چیزایی که مثل زنجیر پاهاش رو گیر انداخته…
رمان پسرخاله پارت 110

رمان پسرخاله پارت 110

۲ دیدگاه
  رو خونمردگی های گردنم کرمپودر مالیدم که مشخص نباشن.خیلی زیاد نبودن اما راه مخفی کردن اون چند تا کبودی که یه چشم تیز میتونست حتی با وجودن باز بودن…

رمان دومینو پارت یک

۲ دیدگاه
خلاصه رمان دومینو: فاخته توکلی، دختری که شوهر خواهرش رو مسبب مرگ تنها خواهرش می‌دونه و برای انتقام وارد بازی مرموزی می‌شه که اونو به نابودی نزدیک و نزدیک‌تر می‌کنه……
رمان پسرخاله پارت 109

رمان پسرخاله پارت 109

۴ دیدگاه
    احساس میکردم تمام آدمایی که اونجا تو محل انتظار نشستن، میدونن ما هیچ ربط سند داری باهم نداریم! بااینکه فقط گه گاهی با بعضی هاشون چشم تو چشم…
رمان پسرخاله پارت 108

رمان پسرخاله پارت 108

۹ دیدگاه
رمان پسرخاله پارت 108       دست تو دست هم از هتل خارج شدیم.حالم عالی بود چون بهترین شب و بهترین صبح رو گذرونده بودم. میدونم به یاسینی که…
رمان پسرخاله پارت 81

الاغ لند(رویای آرام) پارت ۵

۲ دیدگاه
اه لعنتی چرا من خوابم نمیبره ساعت ۳نصف شبه من مث گاو هنو بیدارم خوبه امروز کلن پشت فرمون بودم و الان باید عین خر خروپوف کنمااا فکر و خیالای…
رمان پسرخاله پارت 107

رمان پسرخاله پارت 107

۴ دیدگاه
رمان پسرخاله پارت 107   از روی صندلی بلند شد.لقمه ای که واسه خودش گرفته بود هنوز توی دهنش بود و اون باهمون دهن پر گفت: -خب دیگه هرچی خوردی…

رمان سروناز پارت پنجم

۲ دیدگاه
*** فورا آلارم گوشیمو خاموش کردم تا مزاحم دیگران نشه و از جا بلند شدم، روی همون تیشرت ساده سفیدم که روش نوشته های انگلیسی قرمز و آبی داشت یه…