رمان پسرخاله پارت 57

رمان پسرخاله پارت 57

۳۸ دیدگاه
    یکی از بالشهای سفید رو برداشت و گذاشت روی زمین که همونجا بخوابه…. چرخیدم و بهش نگاه کردم. کلافه بود دلیلشم این بود که مجبور بود کف کلبه…
رمان خان پارت 107

رمان خان پارت 107

۱ دیدگاه
  🌸گلناز دکتر شیرین رفت پیش خواهرم و من اونجا پا رو پا انداختم و با دقت این طرف و اون طرف رو نگاه میکردم که رد و نشونی از…
رمان پسرخاله پارت 56

رمان پسرخاله پارت 56

۲۶ دیدگاه
    فورا رو تخت دراز کشیدم و پتورو انداختم رو تن خودم. عین اسکلا فکر میکردم زیر پتو جای امنیه. بِهم رسید درحالی که زیر پتو بودم. یعنی یه…
رمان نیهان پارت 31

رمان نیهان پارت 31

۴ دیدگاه
  *حسام نه گریه ام می اومد نه عذابی حس می کردم. عجیب بود که قلبم تهی شده بود فقط یه حفره توی دلم بود که باهیچ شادی و خوشحالی…
رمان پسرخاله پارت 55

رمان پسرخاله پارت 55

۴۷ دیدگاه
    چپ چپ نگاهم کرد و بعد هلم داد یه ور تا از سر راهش کنار برم.قدم زنان به سمت تخت رفت. کنار بالش نشست و بعد کمرش رو…
رمان پسرخاله پارت 54

رمان پسرخاله پارت 54

۲۴ دیدگاه
  خشمگیتر از قبل پرسید: -سلامت بخوره تو سرت گفتم اینجا چیکار میکنی! اوه اوه.اونقدر عصبانی بود که نمیشد حتی بهش نزدیک شد. داغ و آتیشی بود.عین کوه آتش فشانی…
رمان خان پارت 106

رمان خان پارت 106

بدون دیدگاه
  🌸گلناز گلناز: مامان… آخ مامان… آخه چرا… چرا این دختر عاقل نمیشه الکی الکی داره زندگیشو‌از هم می‌پاشه… خب ببین شوهرش آدم خوبی از آب در اومده اما اون…
رمان پسرخاله پارت 53

رمان پسرخاله پارت 53

۱۲ دیدگاه
    حرف از کار که زد هیجان زده شدم چون حس میکردم تنها چیزی که بهش احتیاج دارم و ممکنه تاحدودی سرگرمم کنه و منو از فکر اتفاقات تلخ…
رمان پسرخاله پارت 52

رمان پسرخاله پارت 52

۱۴ دیدگاه
  موهام رو از دو طرف بافتم.یه بفت بلند که تقریبا تا روی شکمم می رسید. من عاشق موی کوتاه بودم وبابا عاشق موی بلند . اون بود که هیچوقت…
رمان پسرخاله پارت 51

رمان پسرخاله پارت 51

۳۴ دیدگاه
    یکی از ابروهاش رو داد بالا و جواب داد: -سوگند! حدس زدم سوگندرفته سراغش.یعنی احساسم اینو بهم میگفت. شابد رفته و تمام اون حرفهایی که بهش زده بودمو…
رمان پسرخاله پارت 50

رمان پسرخاله پارت 50

۲۰ دیدگاه
  یاسین قدم زنان از سلف بیرون اومد.توجهی نکرم و رو به بابا گفتم: “بابا.میخوام بگردم دنبال کار.دوست دارم خودم پول دربیارم عین وقتهایی که ….” قبل از اینکه بخوام…
رمان پسرخاله پارت 49

رمان پسرخاله پارت 49

۲۵ دیدگاه
    سری به تاسف تکون دادم و بعدهم باعجله به سمت در خروجی سلف رفتم. از نظر خودم من کسی نبودم که باید این وسط شماتت بشه. میدونم خطاکار…
رمان خان پارت 105

رمان خان پارت 105

بدون دیدگاه
  🌸گلناز مامان گریه رو قطع کرد و با دلخوری گفت مامان: دخترم تو اونقدری که برای همه وقت میزارین برای دل خواهر خودت وقت نمیزاری میدونم داغداری دلت سوخته…