به ستون نزدیک ساحل تکیه دادم: اووووه چه خبره؟ یاسمین: آره باباهاشون تو شرکت شعبه ی ایران مشغولن. با کنجکاوی نگاهش کردم. یاسمین: زیرمجموعه ی تو، بابام، عطابیگ و…
♥️به نام خدا♥️ رمان:انتقام تلخ وشیرین نویسنده :نسترن ژانر:عاشقانه٬انتقامی٬ رازآلود ٬ مقدمه :رمان ما درمورد پسر مغرور که از کودکی فقط فکر انتقام داشته تا اینکه به شهری میره که…