رمان خان پارت 85

رمان خان پارت 85

۴ دیدگاه
  🌸گلناز فائزه که اومد خونه تمام اتفاقا رو براش تعریف کردم سعی میکرد ارومم کنه اما خودشم اروم نبود کلافه شدم و داد زدم 🌸گلناز: فائزه تو چته.. چند…
رمان خان پارت 84

رمان خان پارت 84

۴ دیدگاه
  🌸گلناز با ناراحتی گفتم گلناز: من نمیخوام مشکلی برات پیش بیاد کتی جان.. به خدا همینقدرم نمیخواستم بهت بگم.. الان اعصابم خورده نمیخواستم درگیرش بشی.. نمیخواستم مشکلی برات پیش…
رمان خان پارت 83

رمان خان پارت 83

۳ دیدگاه
  🌸گلناز من برای خیریه نازگل و شوهرش رو با هم دعوت کردم به امیر هم گفتم که خواهرم مدتیه ازدواج کرده اما بهش نگفتم عروسی همون عروسی بود که…
رمان خان پارت 82

رمان خان پارت 82

۳ دیدگاه
  🌸گلناز راهی اون سفر شدیم و رو لبم خنده بود و تو دلم غوغا راستش از اینکه برخورد امیر چطور باشه نگران بودم اما بیشتر نگرانیم از این بود…
رمان نیهان پارت 25

رمان نیهان پارت 25

۱۰ دیدگاه
  روی موهاش رو بوسیدم: این چه لباس لختیه من دوست ندارم ملت خانوممو دید بزنن. یاسمین: فکر کردم تنهاییم تو خونه. کوتاه چشمام رو باز و بسته کردم… *…
رمان خان پارت 81

رمان خان پارت 81

بدون دیدگاه
  🌸گلناز وقتی اومدن امیر و گندمکم اومدن پایین کتی که اول از همه رفت پیش گندم و قربون صدقش رفت براش لباس خریده بود با خنده گفت 🌸کتی: گلناز…
رمان خان پارت 80

رمان خان پارت 80

۳ دیدگاه
  🌸گلناز تو راه اردلان فقط به مسیر نگاه میکرد و منم از پنجره به خیابونای شلوغ که به حرف اومد و گفت اردلان: فکری شدیم.. چه ماجرایی داشت.. اصلا…