رمان رخنه پارت ۱۱۳

بدون دیدگاه
    هوش و حواسش مثل آدم های مست بود. اما حتی یک ذره بوی الکل ام نمی داد. – بهت گفتم فردا دربارهش حرف میزنیم نیکی …اگر نمی تونی…

رمان 52 هرتز پارت 14

۸ دیدگاه
با دیدن دختری که داخل حیاط ، روی تاب نشسته به طرفش پا تند میکنم +برلیان تویی؟ سرش را بلند میکند و نیم نگاهی حواله ام میکند بینی اش را…

رمان وارث دل پارت ۷۱

۱ دیدگاه
      نگاه عمیق شده ای به کرد.. دستش رو جلو اورد و دست منو گرفت به دستش فشار داد و گفت : ببین کیان.. کیان نه امیر سالار…

رمان اردیبهشت پارت ۱۳۷

بدون دیدگاه
      آرام نفس عمیق و اندوهباری کشید … بعد پاهاش رو جمع کرد توی بغلش و پیشونی دردمندش رو روی زانوهاش گذاشت . هجوم وحشیانه ی آدرنالینی که…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۶۳

بدون دیدگاه
به محض نشستنم رو نیمکت امید بیدار میشه و شروع میکنه به گریه کردن…. کیفمو میزارم زیر زانومو دکمه های مانتو رو باز میکنم و بهش شیر میدم….روسری بلندمو دور…

رمان لیلیان پارت ۴۹

۱ دیدگاه
      سمتش میدوم و او را محکم به آغوش میکشم. تمام روزهایی که در اینخانه میانمان به بحث و قهر و دعوا گذشته را به یاد میآورم. بی…

رمان رخنه پارت ۱۱۲

۲ دیدگاه
    – وقتی من می رفتم سرکار هدیه دهنش بوی شیر می داد از کجای بچگی من اون یادشه؟ حرفای یه دختر نیم وجبی رو باور میکنی یا شوهرتو؟…

رمان سرمست پارت ۹۳

بدون دیدگاه
    – با کسی کار داری جناب؟ از اون موقع داری همینجوری میچرخی!   گلوم رو صاف کردم و تا جایی که می‌شد صدام رو تغییر دادم: – دکتر…

پارت 46رمان نیستی1

بدون دیدگاه
  …… لبخند پر رنگ تری زد و گفت: دلیل این دست پاچگیت میدونی چیه؟ توی سکوت فقط نگاهش میکردم چشماش داشت منو غرق میکرد بی حواس محمد و روی…

رمان مادمازل پارت ۵۹

بدون دیدگاه
        با رضایت سرس تکون داد وکمی شوخ طبعانه گفت:     -امیدوارم خوب هم بمونه وگرنه حسابش باخودم!     خندیدم.از این بابت که خیالم راحت…