زودتر از اون پیاده میشم و سمت آسانسور میرم… نمیخوام حتی یه بسته کوچیک هم کمکش بردارم….مگه من خواستم بگیره…. بسته های زیادی تو دستشه و سمتم میاد… با حرص…
عصبانی هستم:بس کن دیگه همون پسره ای که می گی الان نامزد خواهرته….دستی داخل چشمانش می کشد:چی بگم؟!غذا دست نخورده می ماند می رود داخل نشیمن صدایTvمی آید باخودم می…
(کلونیا) کلاه کاسکت را روی سرم میگذارم و برای بار آخر به سامانتا هشدار میدهم: +امشب هوا بارونیه نمیخوام اتفاقی واست بیوفته ، میدونی که … آرژان خیلی کله خره…