رمان نیهان پارت 24

۶ دیدگاه
  *آراس تایماز: آقا رسیدیم. از ماشین پایین اومدم و رو به تایماز که می خواست دنبالم بیاد گفتم: تنها میرم. تایماز: آخه… _ آخه نداره منتظرم باش تو از…
رمان خان پارت 79

رمان خان پارت 79

۱ دیدگاه
  🌸گلناز بلاخره دو روز بعد شرایط رو به راه شد که عصری سرزده با اردلان بریم خونه ی تیمسار من برای گندم شیر گذاشتم و سپردمش به مامان و…
رمان نیهان پارت 23

رمان نیهان پارت 23

۸ دیدگاه
  *گلاره صدای بچه من رو به خودم آورد و از افکار درهمم فاصله گرفتم. مرتضی انقدر باهاش بازی کرده بود تقریبا بیهوش شده بود. بغلش کردم و سعی کردم…
رمان خان پارت 78

رمان خان پارت 78

۱ دیدگاه
  🌸گلناز بیدار که شدم ظهر بود دخترمم مثل من خوابالو بود و چشمای پف کردشو عین یه گربه ی کوچولو باز میکردو باز میبست.. با خوشحالی به مامان و…
رمان خان پارت 77

رمان خان پارت 77

۲ دیدگاه
  🌸گلناز صبح دیر بیدار شدم تمام شب گذشته بد خواب شده بودم چشممو که باز کردم اثری از امیر نبود اما کاغذ ها کنار تختم بودن.. منم برام مهم…
رمان نیهان پارت 22

رمان نیهان پارت 22

۲ دیدگاه
  تو فکر بود و من واقعا می ترسیدم عکس العمل خوبی نشون نده. حسام: باید به گلاره بگی. در حالی که داشت کنکاشم می کرد گفت: بهم که دروغ…

رمان ترنم پارت یک

۳ دیدگاه
  رمان ترنم نویسنده: ترنم ، پرستو #ترنم #قسمت_ ۱ ✨✨✨✨✨✨ به دختری که نگران وسط کافه ایستاده بود نگاه کردم معمولا نگاهم رو هیچ دختری ثابت نمیشد … اونم…
رمان خان پارت 76

رمان خان پارت 76

۲ دیدگاه
  🌸گلناز فائزه باهاش حرف میزد و منم از دور نگاهش میکردم وای خیلی با نمک بود شبیه دختر بچه ها خجالت میکشید و سرشو انداخته بود پایین.. خلاصه که…
رمان نیهان پارت 21

رمان نیهان پارت 21

۸ دیدگاه
  روی مبل دو نفره نشستم و به نقشه ها نگاه کردم ایراد کوچیکی داشت که باید برطرف می شد. بلند شدم و میز کار رو جلو کشیدم و سرگرم…
رمان خان پارت 75

رمان خان پارت 75

۴ دیدگاه
  🌸گلناز با ناراحتی دعوتش کردم داخل و گفتم گلناز: کتی من دیگه روی موندن نداشتم راستش الانم که داری میبینی اوضاع زندگیمو همین خونه رو هم به زور گرفتم…