(کلونیا) +دانشگاه شروع شده دیگه باید بریم ــ یعنی چی باید بریم؟من تازه خواهرمو پیدا کردم! با نگاهم جوابش را میگیرد و باشه ای میگوید *** ناچار روی صندلی رو…
هیچ جونی برام نمونده….دراز میکشم رو تشک….احساس میکنم تنم کوره ی آتیشه…..سرم داره میترکه…چهره ی خونی مرده جلو چشامه و هیچ جوره نمیتونم به چیز دیگه ای فکر کنم…. نمیدونم…