رمان اردیبهشت پارت ۱۰۹

۲ دیدگاه
      “ساختمان پزشکان تا روی کاغذ دیوارِی طرحدار کش داده بود .   آرام ایستاده ِمقابل درب قهوه ای رنگ و بسته ی مطب مشاوره …نگاه خیره اش…

رمان مادمازل پارت ۵۴

۱ دیدگاه
    بهش چسبیدم و سرمو گذاشتم رو سینه اش و دستمو دور تنش حلقه کردم و پرسیدم:   -تا کی اینجایی رهام؟   بدنش تکون آرومی خورد و بعدهم…

پارت 41 رمان نیستی1

۶ دیدگاه
    محمد با اون چشم های نافوذش بهم زل زده بود از اون فاصله برق نگاهش و میدیدم   لحظه ای حواسم پرت شدم و تعادلم و از دست…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۸

۳ دیدگاه
      “!خسته از جنگی تن به تن …که سالها بود تحملش می کرد .چقدر آرام براش دل می سوزوند !     برای مردی که اون شب مشروب…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۴۸

۲ دیدگاه
* راوی عینکش رو برمیداره و رو میز میندازه و خیره بهش میگه: چی بگم میلاد جان…. من خودمم توش موندم…خیلی عجیبه…یه چیزایی تو علم پزشکی هنوز برا مجرب ترین…

رمان لیلیان پارت ۳۴

۲ دیدگاه
      جا نمازش را روی زمین پهن می‌کند و قامت می‌بندد. نماز شب می‌خواند و با وجود تمام دلگیری و دلخوری‌ام، نمی‌توانم نگاهش نکنم. بغضی در گلویم سنگینی…

رمان سرمست پارت ۸۸

بدون دیدگاه
      نیم نگاهی بهم انداخت. – نه. حالا هم ساکت شو و غذات رو بخور.   این تحقیرهاش بی جواب نمیمونن! یه روز تقاص همه‌ی این کارهاش رو…

رمان رخنه پارت ۹۷

۴ دیدگاه
      #حال   – نمی خوای بری؟   عقب تر رفت و سوالی نگاهم کرد. – انقدر دوست داری برم؟   خمیازه ای کشیدم. – خب من هنوزم…
رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۸۰

۲ دیدگاه
، بعضی اوقات این خونه و تنهاییاش برام خفقان آور میشه ، دوست دارم بوی ساحل بپیچه تو این خونه  دوس دارم اون صدای قشنگش لابه لای این دیوار و…

رمان وارث دل پارت ۵۵

۷ دیدگاه
        اون مرده رفت و خبر اورد قبول کرد همه افراد اومده بودن بیرون.. منم خواستم تنها برم اما اقا بزرگ نذاشت..   همراهم اومد وارد خونه…

رمان اردیبهشت پارت ۱۰۶

۳ دیدگاه
      یادش اومد یک زمانی چقدر از این چشم ها می ترسید …چقدر ازش متنفر بود ! نگاهش رو ازش گرفت …باز به راهش ادامه داد و توی…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۴۷

بدون دیدگاه
میخوام سینی رو بذارم کنار و دیگه نخورم ولی با خودم فکر میکنم برا چی خودمو گشنگی بدم…با گشنگی من کدوم مشکلم حل میشه…پشیمون از پرت کردن سینی دوباره برش…