رمان او_را پارت آخر♥

۲ دیدگاه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ✨﷽✨ #رمان_او_را #قسمت_هفتاد_سوم صبح با آلارم گوشی از خواب بیدار شدم. قلب عزادارم کمی آروم تر شده بود. باید میرفتم دانشگاه. تصمیم سختی بود اما احساسم میگفت به همه…

رمان ورطه دل پارت ۴۶

بدون دیدگاه
نخودی می خندم خودم را در آغوشش پرت می کنم روی پنجه پاهایم می ایستم ودستانم رادورگردش حلقه می کنم:نمی خوام برم بیرون…چراهرموقع نگات می کنم فکرمی کنی یه چیزی…

رمان رخنه پارت ۹۶

بدون دیدگاه
    کنترل صدام خارج از دایره اختیاراتم بود؛ اونم درست   وقتی که حافظ حتی سعی نمی کرد مراعات کنه و بدون هیچ مانعی و شرمی به کارش ادامه…

پارت 40 رمان نیستی1

بدون دیدگاه
…..همون لحظه هرمس ظاهر شد از گوشه ی چشم میپاییدمش، بی حرکت ایستاده بود   به سمت لبه ی سقف حرکت کردم از اون بالا به پایین نگاه کردم، ارتفاعِ…

رمان وارث دل پارت ۵۴

بدون دیدگاه
      کمیل رنگش پریده بود با دست به بیرون اشاره کرد..   -اقا بیرون بیرون.. اخم کم رنگی کردم بیرون چه خبر بود ؟؟. چرا حرفش رو نمی…

رمان او_را پارت ۷۱🌸

بدون دیدگاه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ✨﷽✨ 💗رمان او را…💗 #قسمت_ هفتاد_یک یاد صبح افتادم که اونجوری با انرژی از این اتاق بیرون رفته بودم! هنوز نتونسته بودم با کار مرجان کنار بیام که این…

رمان 52 هرتز پارت 9

۳ دیدگاه
+آدرین .. به رفیقاش بگو بهش خبر بدن نیاز نیست شرطو تسویه کنه فعلا باید اعتمادشو جلب کنم با ناراحتی سری تکان میدهد و باشه ای میگوید 1 ساعت بعد…

رمان لیلیان پارت ۳۳

بدون دیدگاه
      ” علیرضا ”   فقط خدا می‌داند که تا رسیدن به بیمارستان چه‌قدر در دل بد و بی‌راه نثار خودِ لعنتی‌ام می‌کنم. خدا می‌داند چه حالی دار‌م…

رمان سرمست پارت ۸۷

بدون دیدگاه
      دیگه به خنده افتادم. – چی بگم والا. بازم هم ممنونم و هم معذرت میخوام. رفتارم درست نبود.   چشمک ریزی زد. – آفرین همیشه بخند. درباره…

پارت39 رمان نیستی 1

بدون دیدگاه
    این حرفا مثل بمب تو سرم صدا داد دلم میخواست با مشت تو دهنش بزنم با عصبانیت از جا بلند شدم و گفتم :پس دزدیدن مهدا هم کار…

رمان وارث دل پارت ۵۳

بدون دیدگاه
  مامان رنگ ترس به چهره اش نشست.. شروع کردم به گرفتن شماره ی ابراهیم.. شماره مبایلش بود.. مامان با نگاه ترسیده ای گفت : زنگ نزن امیر سالار تو…

رمان مادمازل پارت ۵۳

۲ دیدگاه
    خودم انتخابش کرده بودم و همیشه هم تو رویاهام مثبت اندیشانه رهام رو روش تصور میکردم درحالی که سرم رو بازوش و دستم روکمرش   ثانیه ای چشم…