رمان آنرمال پارت ۳2 سال پیشبدون دیدگاه به سمت دررفتم اما قبلش با لحنی تند و عصبانی گفتم: -مطمئنم بخاطر این اخلاق گندت تو عمرت حتی با یه دختر هم…
رمان آنرمال پارت ۲2 سال پیشبدون دیدگاه خونسرد و لش و بیخیال جواب داد: -که من سایز سینه هاتو بفهمم و مثلا حشری بشم متعجب به این موجود عجیب…
رمان آنرمال پارت ۱2 سال پیش۳ دیدگاه از آموزشگاه که زدم بیرون احساس کردم مایع گرم و رقیقی از بدنم بیرون اومده و تو لباس زیرم جمع شده. این احساس فقط وقتهایی به من دست میداد…