رمان پسرخاله پارت 34

رمان پسرخاله پارت 34

۴ دیدگاه
    خیلی راحت و ریلکس دراز کشید و بعد هم با آرامش جواب داد: -نترس! نمیتونه بالا بیاد! هرچند اون خیلی ریلکس و راحت بود اما من کمی مضطرب…
رمان پسرخاله پارت 33

رمان پسرخاله پارت 33

۷ دیدگاه
    اصلا از این حرف و برخوردش خوشم نیومد ولی به بشقاب توی دستم اشاره کردم و گفتم: -اسنک آوردم باهم بخوریم خیلی خوشمزه اس دزدیومشون از… همزمان با…
رمان خان پارت 98

رمان خان پارت 98

۲ دیدگاه
  🌸گلناز گل ناز : خدایا این حرفا رو از کجا در میاری فائزه مرده به این خوبی مامان تو یه چیزی بگو که آقا جواد و دیدی به نظرم…
رمان پسرخاله پارت 32

رمان پسرخاله پارت 32

۴ دیدگاه
    حین خاروندن چونه اش گفت: -از این به بعد دیگه خیلی نمیتونه اونجا بره! فکر کنم داره دلی از عزا درمیاره بابت تمام روزایی که دیگه قرار نیست…
رمان خان پارت 97

رمان خان پارت 97

۱ دیدگاه
  بعد از کلی حرف زدن امیر رو قانع کرده بودم از فردا قرار بود کارمون دربیاد امیر باید میرفت دنبال مشورت کردن با دکترهای دیگه تا ببینیم سرنوشت این…
رمان خان پارت 96

رمان خان پارت 96

۱ دیدگاه
  🌸گلناز اجازه نمی داد در رو ببندم هرچی تلاش میکردم بیشتر مانع نشد سر آخر در رو ول کردم و چند قدم به عقب پرت شدم افراد اومد داخل…
رمان پسرخاله پارت 31

رمان پسرخاله پارت 31

۳۱ دیدگاه
    خیلی جدی زل زد تو چشمهام و بعد غیر منتظره پایین لباسمو تا بالای رونم داد بالا و گفت: -چراشو الان بهت میگم… این حرکت از اون واقعا…
رمان پسرخاله پارت 30

رمان پسرخاله پارت 30

۱۴ دیدگاه
    دستش شل شد و از روی پام عقب رفت…نمیدونم چرا اینقدر جاخورده بود اما درهر صورت اونقدر تعجب کرد که واسه چنددقیقه حتی پلک هم نزد… دستمو جلوی…
رمان پسرخاله پارت 29

رمان پسرخاله پارت 29

۱۳ دیدگاه
  بهش خیره بشم . رو صورتش اخم بود. لبخند زدم و چون حالت صورتش عجیب شده بود پرسیدم: -چیه!؟چرا اینجوری نگام میکنی!؟؟ خیلی جدی نگاهم کرد و پرسید: -مگه…
رمان خان پارت 95

رمان خان پارت 95

۴ دیدگاه
  🌸گلناز باهاش حرف زدم جونم براش در می‌رفت از دیدنم خوشحال بود هرچی من می‌گفتم می‌خندید تمنا: خاله تو میخوای بری؟ منو با خودت می‌بری.‌..‌ من هرچی به بابام…
رمان پسرخاله پارت 28

رمان پسرخاله پارت 28

۱۴ دیدگاه
    چهارتا انگشتش رو از لبه ی لباس زیرم رد کرد و همزمان گفت: -دستم دلش میخواد بره این تو ببینه اون زیر چخبر….! طببعتا تو همچون شرایطی، اونم…