به محض نشستنم رو نیمکت امید بیدار میشه و شروع میکنه به گریه کردن…. کیفمو میزارم زیر زانومو دکمه های مانتو رو باز میکنم و بهش شیر میدم….روسری بلندمو دور…
سرعت فاصله میگرفت و تمام این مدت خیال میکرد حواسش به همهچیز بوده اما ظاهراً اشتباه میکرد! حداقل دو اشتباه بزرگ داشت. تشخیص ندادن شخصیت اصلی اهورا و بازیچه…