رمان سرمست پارت ۹۱

بدون دیدگاه
      لبخند محو روی لبم پر کشید. – هرروز؟ برای چی؟   به مهتاب اشاره کرد که بره چیزی برای خوردن بیاره و بعد رو به من گفت:…

رمان رخنه پارت ۱۰۵

بدون دیدگاه
        دستم رو از دور کمرمش باز کردم. – ترسیدم، نرو جلو تر …پاهات برهنه س میبره! چینی به بینیش داد. – از کی تا حال کاسه…

رمان ورطه دل پارت ۴۸

۴ دیدگاه
به محض بازکردن درتوسط نگهبان بادومسیرخانه راطی می کنم از پله های اضطراری پشت ویلابه طرف اتاق حاج آقامی روم درش رابازمی کنم روی ویلچرش نشسته وخیره به شهریست که…

رمان اردیبهشت پارت 123

۲ دیدگاه
  *** ساعتِ کامپیوتری ماشین عدد نه و چهل دقیقه رو به نمایش گذاشته بود … بیشتر از سه ساعت می شد که آرام رو به بیمارستان تحویل داده بود…

رمان وارث دل پارت ۶۳

بدون دیدگاه
      آروم سمت خونه قدم برداشت نازنین در رو باز کرده و به استقبال شوهرش اومد با دیدن سرهنگ لبخند عمیق تری زد…   با دیدن بچه ای…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۵۵

بدون دیدگاه
مامانش سمت آشپزخونه میره و حاج بابا هم میره تو حیات…. با دور شدنشون میچرخم و بهش نگاه میکنم…. _ جریان چیه میلاد؟…هدا چیکار کرده؟… بلند میشه و همزمان که…

رمان لیلیان پارت ۴۱

بدون دیدگاه
      ” علیرضا ”   وقتی این‌طور گریه می‌کند، دوست دارم جلو بروم، در آغوش بگیرمش و آرامش کنم. اما آتشم زده، بد جوری هم آتشم زده. طوری…

رمان رخنه پارت ۱۰۴

۳ دیدگاه
      مامان یکم فکر کرد تا اسمش یادش بیاد. – آقا شایانه. شایان تا حال به اینجا زنگ نزده بود. حتما کار مهمی پیش اومده بود یا اتفاق…

رمان اردیبهشت پارت 121

۴ دیدگاه
  شونه های فراز تکون خوردن . کمی پیشونیش رو روی فرمون جابجا کرد … انگار می خواست سرش رو بلند کنه ، ولی قدرتش رو نداشت ! محسن باز…

رمان وارث دل پارت ۶۲

بدون دیدگاه
      دل من از کجا کنده شد باورم نمیشد اون امیر سالار بود…من توی تیر راس نگاهش بودم همینکه سرش رو بلند کرد با من چشم تو چشم…

رمان اردیبهشت پارت 120

۲ دیدگاه
    فشار دست های بی رحم فراز از روی بدنش برداشته شد … آرام سعی کرد صاف بایسته . لرزشی هیستریک وار تمام تنش رو در بر گرفته بود…

رمان در مسیر سرنوشت پارت ۵۴

بدون دیدگاه
پلک هامو از هم باز میکنم و به اطراف نگاه میکنم ….انگاری تو بیمارستانم… آخرین چیزی که یادم میاد این بود که تو اتاق خوابیده بودم….با حس چیزی رو دستم…